شکلگیری ایتالیا در قرن نوزدهم، نهتنها نتیجه درگیریهای نظامی و دیپلماسیهای پیچیده بود، بلکه یکی از مهمترین محرکهای آن، احساس نارضایتی از انکار هویتی و تبعیض زبانی بود که بر جمعیت ایتالیاییزبان، بهویژه در قلمروهای امپراتوری اتریش-مجارستان، اعمال میشد. این سرکوب هویتی و زبانی، انگیزهای قوی برای مبارزه و استقلالخواهی ایجاد کرد و در نهایت به وحدت ایتالیا انجامید.
زمینه تاریخی: ایتالیاییزبانها تحت حاکمیت اتریش-مجارستان
پس از شکست ناپلئون و برقراری نظم جدید در اروپا توسط کنگره وین (1815)، بسیاری از مناطق ایتالیاییزبان، بهویژه لمباردی، ونتو، ترنتینو و برخی مناطق دیگر، تحت حاکمیت امپراتوری اتریش-مجارستان قرار گرفتند. در این مناطق، زبان ایتالیایی گرچه میان مردم رایج بود، اما مقامات اتریشی سیاستهایی را برای تحمیل زبان آلمانی و محدود کردن استفاده از زبان ایتالیایی اعمال کردند. این سیاستها باعث شد که بسیاری از نخبگان و روشنفکران ایتالیایی، این وضعیت را بهعنوان تهدیدی برای هویت فرهنگی و تاریخی خود تلقی کنند.
سرکوب فرهنگی و واکنش ملیگرایانه
حاکمان اتریشی، علاوه بر محدود کردن زبان ایتالیایی در ادارات و آموزش، با کنترل مطبوعات، سرکوب روشنفکران و اعمال سانسور، هرگونه جنبش فرهنگی و سیاسی ایتالیاییگرایانه را سرکوب کردند. این تبعیض زبانی و هویتی، احساس نارضایتی شدیدی در میان مردم ایجاد کرد و موجب شد که جنبشهای ملیگرایانه، مانند جنبش ریسورجیمنتو (Risorgimento) که به معنای “احیا” یا “رستاخیز” بود، تقویت شوند.
نقش ناپلئون سوم و جنگهای استقلال
سرکوب هویتی توسط اتریش، بستری را برای اتحاد نیروهای مختلف ایتالیایی فراهم کرد. در این میان، ناپلئون سوم، امپراتور فرانسه، که خود نیز دشمنی دیرینهای با امپراتوری اتریش داشت، از جنبشهای استقلالخواهی ایتالیا حمایت کرد. فرانسه در سال 1859 با اتریش وارد جنگ شد که به پیروزی نیروهای فرانسه و پادشاهی ساردینیا (حامی اصلی وحدت ایتالیا) انجامید. در نتیجه، لمباردی به ایتالیا پیوست و این موفقیت، انگیزهای برای مناطق دیگر شد که به سمت وحدت ملی حرکت کنند.
نقش گاریبالدی و جنبش مردمی
یکی از رهبران کلیدی در این مسیر، جوزپه گاریبالدی بود. او با حمایت مردمی و با کمک نیروهای داوطلب، در جنوب ایتالیا شورشهایی را رهبری کرد که به پیروزی نیروهای وحدتطلب انجامید. در سال 1861، پادشاهی ایتالیا تحت رهبری ویکتور امانوئل دوم اعلام شد، اما هنوز برخی مناطق، از جمله ونتو و رم، تحت کنترل بیگانگان باقی مانده بودند.
جنگ پروس و اتریش و تکمیل وحدت ایتالیا
در سال 1866، جنگ بین پروس و اتریش رخ داد. پادشاهی ایتالیا، که حالا قدرت بیشتری یافته بود، به نفع پروس وارد جنگ شد. پس از شکست اتریش، ونتو به ایتالیا ملحق شد. نهایتاً در 1870، با خروج نیروهای فرانسوی از رم، وحدت کامل ایتالیا محقق شد.
نتیجهگیری
وحدت ایتالیا، نهتنها نتیجه جنگها و دیپلماسیهای سیاسی بود، بلکه یکی از مهمترین عوامل آن، نارضایتی گسترده از انکار هویتی و تبعیض زبانی بود که امپراتوری اتریش-مجارستان علیه ایتالیاییزبانها اعمال میکرد. احساس سرکوب فرهنگی، مردم را به سوی جنبشهای ملیگرایانه سوق داد و آنها را به پذیرش رهبری چهرههایی مانند گاریبالدی و کافور تشویق کرد. این نشان میدهد که سرکوب هویتی و زبانی، نهتنها یک ابزار تسلط نیست، بلکه میتواند به نیرویی قدرتمند برای اتحاد و مقاومت ملی تبدیل شود، همانگونه که در روند شکلگیری ایتالیا اتفاق افتاد.
توضیح: تصویر مربوط به وحدت ایتالیا و نقش جوزپه گاریبالدی در نبردهای آن دوران است.