Tribun Logo

در تاریخ ۵ ژانویه ۲۰۱۸، طی یک مسابقه فوتبال در تبریز، آذربایجان شرقی، تیم فوتبال تراکتور آذربایجان در مقابل رقیب قدیمی خود از پایتخت پیش افتاده بود. جمعیت حاضر در ورزشگاه شروع به شعار دادن «خلیج عربی» کردند و خود را با کشورهای همسایه عربی ایران در اختلاف قدیمی بر سر نام خلیجی که این کشورها را با ایران هم‌مرز می‌کند، همسو کردند. تماشاگران به زبان آذربایجانی شعار دادند: «اورمو خزر بیزیمدی، خلیج عرب لرندی» که به معنای «دریاچه ارومیه و دریای خزر متعلق به ما [آذربایجانی‌ها] است، همانطور که خلیج متعلق به اعراب است.» چنین استفاده از نام‌های جایگزین به جای «خلیج فارس» نه تنها توسط ایرانیان محکوم می‌شود، به عنوان خیانتی به یک نام تاریخی، بلکه به عنوان حمله‌ای آشکار به میراث ایرانی و هویت ایرانی دیده می‌شود. بازگشت اخیر احساسات هویتگرایانه زبانی که توسط افراد ناراضی اقلیت‌های اتنیکی در استادیوم‌های ایران بیان می‌شود، نشان‌دهنده نارضایتی عمیق و ماندگاری است که نسبت به نحوه بیان هویت ایرانی و در تضاد آشکار با روایت ملی‌گرایانه غالب مرکز وجود دارد. اینک سالهاست که استادیوم‌های فوتبال به یک فضای کلیدی تبدیل شده‌اند که اقلیت‌های اتنیکی در آن به ابراز این چالش‌ها می‌پردازند.

در دهه گذشته، اقلیت‌های غیر فارسی‌زبان در ایران خواسته‌های خود را برای حقوق سیاسی برابر و به رسمیت شناختن فرهنگی مطرح کرده‌اند و گفتمان ملی‌گرایانه غالب از هویت و تعریف انحصاری «ایرانیت» را به چالش کشیده‌اند. گروه‌های اتنیکی در استان‌های آذربایجان، کردستان و بلوچستان به‌طور علنی نادیده گرفتن تنوع اتنیکی و زبانی کشور را زیر سؤال برده و خواستار به رسمیت شناختن زبان و میراث اتنیکی خود شده‌اند. با ظهور مجدد مسئله اقلیت‌ها در مباحث عمومی، مطالعه هویت اتنیکی  که مدت‌ها در مطالعات ایران نادیده گرفته شده بود، توجه علمی بیشتری به خود جلب کرده و منجر به تولید ادبیات گسترده‌ای در زمینه هویت اتنیکی  و سیاست هویت در ایران شده است. پژوهشگران بر ساختار روایت‌های هویت ایران‌محور، توسعه تاریخی تصور ملت ایرانی، و نقش مهم روشنفکران ملی‌گرا، دانشمندان و دولتمردان در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم تمرکز کرده‌اند. به‌ویژه، آن‌ها به تأکید نامتناسب بر زبان و میراث فارسی در خوانش ملی‌گرایانه تاریخ و جامعه ایرانی و تعاریف ایران‌محور از ایرانیت پرداخته‌اند. در واقع، برخی از پژوهشگران حتی هژمونی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اکثریت فارسی‌زبان را به‌عنوان نمونه‌ای از شونیسم و نژادپرستی ذاتی در جامعه ایرانی مورد انتقاد قرار داده‌اند.

اشکال و بیان‌های مختلف احساسات قوم‌نگاری زبانی همچنان به‌طور کامل مورد بررسی قرار نگرفته‌اند، با این وجود، روایت‌های متقابل هویت از مضامین، لفاظی‌ها و نمادگرایی‌هایی استفاده می‌کنند که به منظور ایجاد شکلی جایگزین از تعلق اتنیکی به کار گرفته می‌شوند. این مطالعه به بررسی استفاده از ورزش به عنوان وسیله و عرصه‌ای متمایز برای ابراز احساسات سرکوب‌شده اتنیکی می‌پردازد. این تحقیق به‌طور خاص بر روی باشگاه فوتبال تراکتور در تبریز تمرکز دارد که مورد حمایت اقلیت‌های اتنیکی آذربایجانی است و به عنوان یک نقطه کانونی مهم در ساخت، تثبیت و بیان هویت آذربایجانی در ایران مطرح است. هدف آن روشن کردن این موضوع است که چگونه یک مسیر ظاهراً "خنثی" مانند فوتبال، در محیطی سیاسی بسته، ابعاد سیاسی و فرهنگی پیدا می‌کند. باشگاه تراکتور یک عرصه منحصربه‌فرد برای نمایندگی ایده تمایز اتنیکی یا حتی ملی برای آذربایجانی‌ها ارائه می‌دهد و به عنوان یک وسیله مؤثر برای مقاومت فرهنگی عمل می‌کند تا هویتی جایگزین را که متفاوت و مخالف با روایت ایرانیت فارس‌محور است، جشن بگیرد. این مطالعه به بررسی این موضوع می‌پردازد که چگونه شعارها، سرودها و بنرها برای حفظ حس هویت متمایز بسیاری از هواداران تراکتور به کار گرفته می‌شوند؛ برای کسانی که باشگاه تراکتور مهم‌ترین تمرکز فرهنگی-اتنیکی آنها است.

 رابطه درهم‌تنیده ملی‌گرایی و ورزش

رابطه بین ملی‌گرایی و ورزش در دنیای مدرن نزدیک و پیچیده است، چرا که هر دو پدیده‌های عاطفی بسیار قوی‌ای هستند که اغلب احساسات شدید وفاداری و حتی خشونت را برمی‌انگیزند. ورزش به روش‌های مختلف برای تقویت اهداف ملی استفاده شده است، همان‌طور که مفهوم ورزش ملی و محبوبیت مسابقات بین‌المللی این موضوع را نشان می‌دهد. فوتبال، به‌ویژه به عنوان محبوب‌ترین ورزش جهان، به یک رسانه مرکزی برای نمایش آشکار و تقویت احساسات ملی تبدیل شده است. این امر از طریق رفتارهای جمعی مانند تکان دادن پرچم‌ها، خواندن سرودهای ملی و پوشیدن پیراهن‌های تیم‌ها انجام می‌شود که حس تعلق عاطفی و همبستگی میان اعضای یک ملت ایجاد می‌کند. در عین حال، این امر نیز حس تفاوت و گاهی حتی دشمنی را نسبت به کسانی که از تیم حمایت نمی‌کنند، به وجود می‌آورد. خاطرات پیروزی‌ها و شکست‌ها، و همچنین دستاوردهای ورزشی، به بخشی از حافظه ملی تبدیل می‌شوند و احساس غرور و وابستگی به ملت را برمی‌انگیزند، و نقاط مرجع مشترکی برای ساکنان آن سرزمین فراهم می‌کنند تا خود را از طریق زمان شناسایی کنند.

ظهور سیاستمداران پوپولیست راست‌گرا در سال‌های اخیر، رابطه بین ورزش و ملی‌گرایی را نیروی تازه‌ای بخشیده است. ورزش بار دیگر برای تقویت حس وحدت ملی و اعتبار بین‌المللی استفاده می‌شود، به‌ویژه توسط سیاستمداران ملی‌گرا که از تأثیرات فرهنگ جهانی بیم دارند. موفقیت در مسابقات بین‌المللی، جایی که یک تیم نماینده یک ملت است و در برابر ملت‌های دیگر رقابت می‌کند، برای تحریک احساسات ملی‌گرایانه و تقویت حس تعلق و وفاداری استفاده می‌شود. مثالی از این موضوع در ترکیه مشاهده می‌شود، جایی که رجب طیب اردوغان از شور و موفقیت یک باشگاه فوتبال برای منحرف کردن اعتراض‌های احتمالی علیه رژیم استبدادی خود استفاده می‌کند.

با این حال، علیرغم اینکه فوتبال نمادی از وحدت ملی است، می‌تواند نمادی از نارضایتی از آن نیز باشد. در غیاب نهادهای دموکراتیک، فوتبال می‌تواند به عنوان مجرایی برای نارضایتی عمیق‌تر اجتماعی و سیاسی در مورد وضعیت هویت ملی عمل کند، به ویژه به عنوان محلی برای بیان نارضایتی اقلیت‌ها از تسلط فرهنگی و/یا زبانی تحمیلی. تجمعات فوتبالی، اغلب با جمعیت‌های زیاد، به مکان‌هایی برای اعتراض، مطالبه هویت و اجرای ملی‌گرایی تبدیل شده‌اند، جایی که اقلیت‌ها می‌توانند پرچم‌های خود را برافرازند، سرودهای خود را بخوانند و به زبان‌های مادری خود که سالها در معرض تحقیر و توهین بوده است، صحبت کنند. ورزشگاه‌های فوتبال محیطی نسبتاً امن برای بیان دیدگاه‌ها و نارضایتی‌های سرکوب‌شده ارائه می‌دهند. برخی از اقلیت‌های اتنیکی که از نمایندگی در ورزش‌های ملی محروم هستند، به بیان شور و حمایت خود از یک باشگاه ورزشی منطقه‌ای می‌پردازند. نمونه‌هایی از این وضعیت شامل باشگاه‌های سلتیک بلفاست و سلتیک گلاسکو است که هر دو نمایانگر هویت ایرلندی هستند یا اتلتیک بیلبائو که با هویت باسکی مرتبط است. با این حال، معروف‌ترین نمونه این موضوع باشگاه فوتبال بارسلونا است که در اسپانیا به چیزی بیش از یک باشگاه در قرن بیستم تبدیل شده است، همان‌طور که شعار آنها "mes que un club" به معنای "بیشتر از یک باشگاه" نشان می‌دهد. این تیم به عنوان نمادی از هویت کاتالان و نقطه‌ای کانونی برای مقاومت در برابر دولتی سرکوبگر عمل می‌کند، جایی که هواداران می‌توانند هویت سرکوب‌شده خود را به نمایش بگذارند و ترویج کنند. بسیاری از افراد، باشگاه را نه به خاطر علاقه به فوتبال، بلکه به دلیل افتخار به آن دنبال کرده‌اند، زیرا این امر به آنها اجازه می‌دهد احساسات ممنوعه خود را در ورزشگاه کمپ نو، با فریاد و صحبت به زبان کاتالان، بیان کنند.

 تراکتور سازی و هویت‌های قومی

در سال‌های اخیر، آذربایجانی‌های ایرانی به طور فزاینده‌ای خواستار حفظ هویت اتنیکی، فرهنگ و زبان خود شده‌اند. این احساسات و مطالبات اتنیکی به اشکال مختلف و بیان‌های گوناگون ظاهر می‌شوند. علاوه بر اعتراضات منطقه‌ای متعدد، فعالیت‌های مردمی و جنبش‌های احیای ادبی، گروه‌های آذربایجانی از تجمعات فوتبالی به عنوان وسیله‌ای برای بیان هویت اتنیکی خود استفاده کرده‌اند. شعارها، سرودها و بنرها که رایج‌ترین ابزارهای نمایشی زبانی و نمادین در ورزشگاه سهند هستند، عمدتاً چهار دسته اصلی را منعکس می‌کنند:

  • اول، تجلیل از زبان آذربایجانی و درخواست‌های آموزش به زبان مادری؛
  • دوم، یادآوری و بزرگداشت نیاکان آذربایجانی، اسطوره‌ها و خاطرات قهرمانان درگذشته آذربایجانی؛
  • سوم، ارتباطات جمعی با سرزمین‌های نیاکانی و چشم‌اندازهای جغرافیایی نمادین آن؛ و
  • چهارم، احساسات پان‌آذربایجانی و پان‌ترکی که خواستار اتحاد فرهنگی یا حتی سیاسی بین همه مردم ترک‌تبار هستند که اغلب به لحن شوونیستی یا حتی نژادپرستانه متمایل می‌شوند. تمامی این منابع به عنوان ابزارهای ذهنی و نمادین در دسترس هستند تا جایگزینی برای روایت ملی‌گرایانه غالب هویت ایرانی ارائه دهند.

شناخت هویت زبانی منحصربه‌فرد برای آذربایجانی‌ها ارزش زیادی دارد و بسیاری از آن‌ها به‌صورت آشکار خواهان استفاده از زبان آذربایجانی در ایران و حق دریافت آموزش به زبان مادری خود در تمام سطوح هستند. هواداران تراکتور، به‌ویژه گروه تيفوسي‌ها که منسجم‌ترین و سازمان‌یافته‌ترین گروه هواداران تراکتور با سبک تشویق منحصر به فرد خود هستند، ورزشگاه سهند را به عنوان بستری برای بیان چنین مطالباتی استفاده کرده‌اند و شعارها، سرودها و بنرهایی را که بر حمایت از به رسمیت شناختن زبان، ادبیات و فرهنگ آذربایجان تمرکز دارند، به نمایش گذاشته‌اند. شعارهایی مانند «هر کسی باید مدرسه‌ای به زبان خودش داشته باشد» و «مدرسه باید به زبان آذربایجانی باشد» در ورزشگاه سهند به‌طور مکرر شنیده می‌شود. نمونه‌ای برجسته از این مطالبه در جریان بازی‌های تراکتور هنگامی رخ می‌دهد که همه هواداران تيفوسی متحد می‌شوند تا در دقیقه پانزدهم یک شعار هماهنگ را سر دهند. این اعتراض هماهنگ با هدف جلب توجه به اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی صورت می‌گیرد که به حق آموزش به زبان مادری مربوط می‌شود. این اصل، زبان فارسی را به‌عنوان زبان رسمی و خط رسمی ایران و زبان مشترک شهروندان تعیین می‌کند، اما استفاده از زبان‌های محلی و قومی را در رسانه‌ها و تدریس ادبیات آنها در مدارس را نیز مجاز می‌داند.

مطالبات فعالان آذربایجانی و هواداران تراکتور فراتر رفته و به‌طور اساسی این فرضیه پذیرفته‌شده را که هویت ایرانی فقط از طریق زبان فارسی بیان می‌شود، زیر سوال می‌برند. این فرضیه منجر به برچسب زدن به مطالبات اقلیت‌ها، زبان‌ها و گویش‌ها به‌عنوان تهدیداتی برای فرهنگ ملی می‌شود که باید اصلاح یا حذف شوند. این مطالبات به‌طور عملی چالش‌هایی را برای انکار تنوع زبانی در ایران، تمرکز بر زبان فارسی و بی‌اعتبار کردن و کم‌ارزش کردن دیگر زبان‌های رایج در ایران به عنوان سیاست‌های نهادینه‌شده طولانی‌مدت همگون‌سازی فرهنگی در کشور ایجاد می‌کند.

هواداران تراکتور از سرودها و شعارهای خود برای ارجاع به قهرمانان و افسانه‌های اتنیکی استفاده می‌کنند که احساسات اتنیکی را زنده کرده و روایتی جایگزین از گذشته را ترویج می‌دهند. در میان این قهرمانان، بابک خرمدین، شخصیت برجسته قرن نهم، اهمیت نمادین بزرگی دارد و نام او اغلب توسط هواداران در ورزشگاه سهند سر داده می‌شود.

بابک خرمدین، که جنبش مقاومتی شدید علیه خلافت‌های عرب را در آذربایجان رهبری کرد، سالهاست که به نمادی از مقاومت اتنیکی و ایستادگی در آذربایجان تبدیل شده است. داستان او نمادی از قهرمانی و یک روایت سیاسی است که می‌تواند نارضایتی‌های اتنیکی معاصر را برانگیزد. این داستان مقاومت، هرچند که در تاریخ به شکست منتهی شد، اما از نظر سیاسی حس رهایی‌بخش دارد و به منظور بی‌اعتبار کردن وضعیت موجود تلاش می‌کند. افسانه بابک نمایانگر روح واقعی آذربایجانی است و احساسات افتخار و عزتی را برمی‌انگیزد که آذربایجانی‌ها می‌توانند با آن‌ها همذات‌پنداری کنند، زیرا این داستان فداکاری‌های درخشان پیشینیان را به تصویر می‌کشد که برای نسل امروز الهام‌بخش است.

یکی از نمادهای آشکار هویت اتنیکی ی که هواداران تیفوسی اغلب استفاده می‌کنند، گرگ خاکستری است. آن‌ها دست‌های خود را به شکل گرگ بالا می‌برند و شعار می‌دهند: «آذربایجان سرزمین ماست و تراکتور گرگ خاکستری ماست.» گرگ خاکستری، که نماد ناسیونالیسم ترکی است، در اسطوره‌شناسی ترک به‌عنوان حیوانی مقدس شناخته می‌شود و نماد غرور، شجاعت و قدرت است. طبق افسانه آسنا، که داستان پیدایش مردم ترک را روایت می‌کند، یک گرگ ماده در استپ‌های آسیای مرکزی پسری را که پس از قتل‌عام خانواده‌اش رها شده بود، پرورش داد. این گرگ ماده بعداً از این پسر، فرزندان نیمه‌انسان، نیمه‌گرگ به دنیا آورد که از نسل آن‌ها، مردم ترک پدید آمدند.

این داستان‌ها و نمادها به هواداران تراکتور و آذربایجانی‌ها به‌طور کلی کمک می‌کند تا اسطوره‌ای اتنیکی از تبار خود بسازند که جایگزینی برای آریانیسم به‌عنوان روایت تاریخی رسمی پذیرفته‌شده برای همه ایران است. این روایت، که بر میراث باستانی قبل از اسلام ایران، از جمله زبان، فرهنگ و دین زرتشتی آن تأکید می‌کند، اگرچه از نظر علمی مردود است، اما در گفتمان‌های مردمی به حیات خود ادامه داده و از اواسط قرن نوزدهم به بعد تأثیر غیرقابل انکاری بر هویت رسمی ایرانی داشته است.

هواداران تراکتور اغلب نام مکان‌های جغرافیایی و سایت‌های تاریخی که نماد هویت آذربایجانی هستند، مانند کوه سبلان، رود ارس و دریاچه ارومیه را سر می‌دهند. بنرها و پرچم‌هایی که نام‌ها و تصاویری از این مکان‌ها را نشان می‌دهند نیز با شور و شوق در ورزشگاه به اهتزاز درمی‌آیند. علاوه بر این، شهرهایی که اکثراً جمعیت آذربایجانی دارند و خود باشگاه تراکتور اغلب به‌عنوان نماد همه آذربایجانی‌ها در نظر گرفته می‌شوند، همان‌طور که در شعار «ارومیه، زنجان، اردبیل، این صدای آذربایجان است» شنیده می‌شود. این ارجاعات جنبه‌ای ملموس و عینی از هویت رویایی آذربایجانی فراهم می‌کند و بعدی ژئوپلیتیکی به شکل‌گیری هویت اتنیکی می‌افزاید. سرزمین مادری و چشم‌اندازهای جغرافیایی نمادین آن گذشته را با حال پیوند می‌دهد و تاریخ را با احساس تعلق به مکانی خاص، معنادارتر می‌سازد. ارجاعاتی مانند «خروش رود ارس»، «زیبایی نقره‌ای دریاچه ارومیه» و «عظمت کوه سهند» نه‌تنها پیوندی با آذربایجان ایجاد می‌کند، بلکه احساس صمیمیت و وفاداری به سرزمین مادری را نیز در دل‌ها به وجود می‌آورد. از این عشق درونی به سرزمین مادری، تمایل به دفاع و محافظت از آن و مردمش نیز رشد می‌کند. به عنوان مثال، این ترانه که با شادمانی توسط هواداران تراکتور سر داده می‌شود، نمونه‌ای از این احساسات است:

من به سرزمینم افتخار می‌کنم 

زنده باد آذربایجان! 

جوانان ما با تو هستند 

زنده باد آذربایجان! 

اگر مرا بخوانی، دوان دوان می‌آیم 

زنده باد آذربایجان! 

هر چه شود، حتی برایت خواهم مرد 

زنده باد آذربایجان!

هواداران تراکتور به شیوه‌ای منحصربه‌فرد هویت آذربایجانی خود را از طریق نامی که به ورزشگاه خانگی خود داده‌اند، ابراز می‌کنند. اگرچه این ورزشگاه در سال ۱۹۹۶ به‌طور رسمی به نام «یادگار امام» و به افتخار احمد خمینی، پسر کوچک‌تر آیت‌الله روح‌الله خمینی و دست راست او، نام‌گذاری شد، هواداران تراکتور ترجیح می‌دهند آن را «سهند» بنامند؛ سهند یکی از بلندترین کوه‌های آذربایجان است و در دل آذربایجانی‌ها جایگاه ویژه‌ای دارد. هواداران تراکتور به استفاده از این نام افتخار می‌کنند و نام رسمی تحمیلی را مثالی از ذهنیت تبعیض‌آمیز تهران می‌دانند که تلاش می‌کند فرهنگ آذربایجانی را با جایگزینی نام‌های محلی با نام‌های رسمی فارسی، به‌عنوان بخشی از پروژه‌ای دولتی برای همگن‌سازی زبانی و قومی، تضعیف کند.

در ورزشگاه نیز شعارهایی در حمایت از "پان‌ترکیسم" وجود دارد، هرچند این ایدئولوژی اغلب توسط مقامات دولتی، نویسندگان و متفکران ملی‌گرا محکوم و سرکوب می‌شود که آن را هویتی جعلی می‌دانند که توسط دشمنان برای تحریف تاریخ ایران و منزوی کردن آذربایجانی‌ها ساخته شده است. هواداران تراکتور شعارهایی سر می‌دهند که خواستار وحدت سیاسی بین کشورهای ترک‌زبان هستند، مانند «تبریز، باکو، آنکارا، راه ما غیر از راه فارس‌هاست» یا برای اتحاد با جمهوری آذربایجان، مانند «زنده باد آذربایجان آزاد» و «آذربایجان باید یک کشور واحد باشد، با تبریز به‌عنوان پایتخت آن». علاوه بر این، هواداران گاهی پرچم‌های آذربایجان جنوبی، جمهوری آذربایجان و ترکیه را به نمایش می‌گذارند و پیراهن‌هایی با پرچم‌های ترکیه و آذربایجان می‌پوشند. نشان گرگ خاکستری نیز اغلب با سلام نظامی به پرچم ترکیه همراه است و هواداران همچنین شعارهای "پان‌ترکیستی" مانند «آذربایجان از ماست؛ افغانستان از شماست» سر می‌دهند. همه این اقدامات نشان‌دهنده روندی رو به رشد در شناسایی بیشتر هواداران تراکتور با هویت ترکی است.

شعارها، بنرها و پرچم‌های "پان‌ترکیستی" که توسط هواداران تراکتور استفاده می‌شود، به آنها شخصیتی جدایی‌طلب می‌دهد، زیرا آنها آذربایجان جنوبی، پرچم آن و سایر نمادها را به تفسیری جایگزین از تاریخ و روایتی دیگر متصل می‌کنند. اصطلاح «آذربایجان جنوبی» بر اساس روایتی "پان‌ترکیستی" درباره وجود تاریخی یک آذربایجان متحد در دو سوی رود ارس است که پس از جنگ‌های ایران و روسیه در سال‌های ۱۸۲۶ تا ۱۸۲۸ میان این دو امپراتوری همسایه تقسیم شد. روایت "پان‌ترکیستی"، خواست اتحاد دو منطقه سیاسی جدا شده و ایجاد یک کشور مستقل آذربایجان برای تمام آذربایجانی‌ها را مشروعیت می‌بخشد. این ایده فراتر از درخواست کم‌تنش‌تر برای ساختاری فدرال در ایران است که به اقلیت‌ها، از جمله آذربایجانی‌ها، خودمختاری در چارچوب دولت-ملت ایران می‌دهد.

با این حال، همه شعارهای آذربایجانی مثبت نیستند. شعارهای هواداران تراکتور لحن خصمانه و تهاجمی نسبت به دیگر ایرانیان و حتی اقلیت‌های غیر فارسی، مانند کردها، دارند. عباراتی مانند «مرگ بر فاشیسم فارسی»، «به جهنم کسانی که ما را دوست ندارند»، «آذربایجان زنده باد، بدخواه آذربایجان کور باد» و «مرگ بر کردها » مردمان غیر آذربایجانی را مسئول نظم تبعیض‌آمیز متمرکز بر فارسی‌گرایی در طول یک قرن گذشته می‌دانند. فارسی‌ها به‌عنوان اولین «دیگران» در نظر گرفته می‌شوند که مسئول سرکوب زبان و فرهنگ آذربایجانی هستند. فولکلور و نمادشناسی ملی آذربایجانی‌ها به‌طور عامدانه در مقابل «دیگری» فارسی شکل گرفته و بیان می‌شود. آذربایجانی‌ها به‌عنوان ملتی که به‌طور تاریخی در برابر روایت ملی‌گرایانه ایرانیت، با تأکید بیش از حد بر میراث و زبان فارسی، مقاومت کرده‌اند، به تصویر کشیده می‌شوند. کردها و ادعاهای آنها بر مناطق غربی آذربایجان نیز به‌عنوان تهدیدی برای سرزمین و هویت آذربایجانی تلقی می‌شود و این امر تمایزی بین آذربایجانی‌ها و کردها ایجاد می‌کند. روایت‌های مربوط به درگیری‌های بین‌اتنیکی مکرراً بیان می‌شود تا ملی‌گرایی آذربایجانی‌ها را در برابر کردهای همسایه تقویت کند.

جمع‌بندی

به‌عنوان پدیده‌ای پیچیده و پویا، رابطه میان ورزش و ملی‌گرایی مدت‌هاست که توجه دانشمندان علوم اجتماعی و سیاستمداران را به خود جلب کرده است. اگرچه زمانی تصور می‌شد که نیروهای جهانی‌شدن اهمیت ملی‌گرایی را کاهش می‌دهند و رابطه آن با ورزش را تضعیف می‌کنند، این پیوند در سال‌های اخیر در واقع تقویت شده است. ورزش همچنان به‌عنوان محرکی قدرتمند برای احساسات و هویت‌های ملی‌گرایانه عمل می‌کند. در بسیاری از موارد، تعقیب‌های ورزشی یک ملت به همان اندازه سیاست، اقتصاد و فرهنگ آن تعیین‌کننده است، همان‌طور که نمونه اخیر قطر در میزبانی جام جهانی نشان می‌دهد. این تورنمنت بخشی حیاتی از پروژه‌ای دولتی در قطر بود تا احساس افتخار ملی را پرورش دهد، مشروعیت کسب کند و حس تعلق میان شهروندان خود ایجاد کند. میزبانی موفقیت‌آمیز جام جهانی ۲۰۲۲ به قطر کمک کرد تا قدرت ژئوپلیتیک و رونق اقتصادی خود را به نمایش بگذارد و در عین حال تصویر خود را در صحنه جهانی تقویت کند.

ورزش به‌عنوان رشته‌ای مشترک در جامعه عمل می‌کند که افراد را به هم متصل می‌کند. ورزش بستری فراهم می‌کند که بر آن می‌توان آگاهی ملی را بنا کرد. همچنین، ورزش زمینه‌ای حاصل‌خیز برای ساخت هویت ملی و تداوم بخشیدن به جامعه‌ای خیالی است که در آن افرادی که ممکن است هرگز یکدیگر را نبینند، با تیم ملی خود و با یکدیگر هویت مشترک پیدا می‌کنند. با این حال، همان‌طور که ورزش نمایانگر وحدت ملی است، می‌تواند به‌عنوان رسانه‌ای برای بیان نارضایتی‌های عمیق‌تر اجتماعی و سیاسی نسبت به وضعیت هویت ملی عمل کند، به‌ویژه به‌عنوان مکانی برای ابراز نارضایتی اقلیت‌ها نسبت به روایت غالب هویت ملی. گردهمایی‌های ورزشی فضایی نسبتاً امن برای بیان دیدگاه‌های سرکوب‌شده و نارضایتی فراهم می‌کنند؛ این گردهمایی‌ها به صحنه‌ای برای تقابل، ادعاهای هویتی و عملکردهای ملی‌گرایانه تبدیل می‌شوند، جایی که اقلیت‌های بی‌نماینده می‌توانند پرچم‌های خود را برافرازند، سرودهای خود را بخوانند و به زبان مادری خود صحبت کنند. این مطالعه به بررسی این استفاده از ورزش به‌عنوان رسانه‌ای برای بیان احساسات اتنیکی سرکوب‌شده پرداخت و نشان داد که چگونه یک باشگاه فوتبال، یعنی تراکتور، که در تبریز تأسیس شده و توسط اقلیت اتنیکی آذربایجانی در ایران حمایت می‌شود، فراتر از سرگرمی و ورزش عمل می‌کند و به رسانه‌ای مؤثر برای گسترش احساسات اتنیکی و نارضایتی‌ها تبدیل می‌شود.

در سال‌های اخیر، آذربایجانی‌های ایران به‌طور فزاینده‌ای خواسته‌های خود را برای حفظ هویت قومی، فرهنگ و زبان خود بیان کرده‌اند. هواداران تراکتور از ورزشگاه سهند، که پیش‌تر مکانی بی‌طرف بود، بهره‌برداری کرده‌اند تا اعتقادات خود را درباره منحصر به فرد بودن هویت و حتی ملیت آذربایجانی ابراز کنند. از طریق شعارها، سرودها و بنرها، هواداران تراکتور زبان آذربایجانی را جشن می‌گیرند و از استفاده آن در ایران و همچنین حق تحصیل به زبان مادری خود حمایت می‌کنند. علاوه بر این، آن‌ها به قهرمانان آذربایجانی که جان خود را از دست داده‌اند ادای احترام می‌کنند و داستان‌های آن‌ها را به‌عنوان روایتی جایگزین از گذشته برای تقویت احساسات اتنیکی یادآوری می‌کنند. همچنین هواداران به‌طور افتخارآمیز نام مکان‌های جغرافیایی نمادین هویت آذربایجانی را فریاد می‌زنند و بنرها و پرچم‌هایی با نام‌ها و تصاویر این مکان‌های نمادین را با شور و اشتیاق در ورزشگاه به نمایش می‌گذارند.

ابراز احساسات پان‌آذربایجانی و پان‌ترکی نیز در میان هواداران تراکتور رایج است که گاهی لحن شونیستی به خود می‌گیرد و خواستار اتحاد فرهنگی یا حتی سیاسی میان تمام مردم ترک‌تبار می‌شود. مجموعاً، این سرودها، شعارها و بنرها به‌عنوان منابع نمادین عمل می‌کنند که جایگزینی اتنیکی برای روایت ملی‌گرایانه غالب هویت ایرانی ارائه می‌دهند. این باشگاه به نمادی مهم از هویت اتنیکی تبدیل شده و به هواداران مجموعه‌ای از نمایه‌های زبانی و نمادین ارائه می‌دهد که به حفظ و بازتولید حس متمایز هویتشان کمک می‌کند. همچنین، این باشگاه به فرآیند اجتماعی تعریف «خود» آذربایجانی و «دیگری» غیرآذربایجانی کمک می‌کند و ذهنیتی از «ما در برابر آنها» ایجاد می‌کند. به این ترتیب، هواداران تراکتور از باشگاه به‌عنوان وسیله‌ای مؤثر برای مقاومت فرهنگی استفاده می‌کنند تا هویت آذربایجانی خود را در مخالفت با روایت فارسی‌محور ملی‌گرایی ایرانی جشن بگیرند