دکتر میر قاسم بنی هاشمی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه مطالعات راهبردی: تراکتور؛ سوژهای ورزشی یا سیاسی
نیمه فروردین ۱۴۰۳، هر چند تیم تراکتور در دیدار با سپاهان نتوانست پیروز شود، ولی حضور نزدیک به صدهزار هوادار آن در استادیوم تبریز، این تیم را همچنان به مثابه سوژهای سیاسی و اجتماعی مطرح نمود. هواداران این تیم در ۱۵ سال گذشته خواستههای اجتماعی و فرهنگی مشخصی را مطرح میکنند. این یادداشت کوتاه، به اختصار به تحلیل هویت ورزشی یا سیاسی و نیز میزان موفقیت هواداران در دستیابی به اهداف کنشگری خود میپردازد.
الگوی کنشگری، تعداد تماشاگران، و تعداد هواداران، تیم تراکتور را در ۱۵ سال گذشته به یک سوژه مهم تحلیلی تبدیل نموده است. فارغ از رویکرد متفاوت این تحلیلها، بر مبنای قرائن پایدار تقریبا همه پذیرفتهاند که تراکتور یک تیم متعارف ورزشی نیست.
شعارهای ثابت در خصوص زبان مادری “تورک دیلینده مدرسه، اولمالیدی هر کسه” و یا زنان ”آذربایجان قیزلاری، گویلرین اولدوزلاری” و یا شعارهای مرتبط به مسائل روز مانند دریاچه اورمیه، کارکردهای این تیم را فرا ورزشی نموده است.
اما سوال نخست این است که چرا این تیم هویتی فرا ورزشی یافت؟ شاید پاسخ این باشد که در غیاب نهادهای موثر سیاسی و اجتماعی مانند احزاب و سازمانهای غیردولتی کارآمد، و نیز ناامیدی نسل جدیدی از کنشگران مدنی و هویتگرا از نهادهای رسمی و یا نمایندگان مجلس، این سوژه و مؤسسه ورزشی، هویت ترکیبی به خود گرفت و کنشگران و هواداران تاثیرگذار تیم، مسئولیت و کارکردهای غیر ورزشی برای آن تعریف نمودند.
سوال دوم این است که اثربخشی چنین سوژهی فعال با هویت ترکیبی، در دستیابی به برخی مطالبات معین خود چه بوده است؟ در این خصوص از دو منظر می توان کارکرد سوژه ورزشی- سیاسی “تیراختور” را تحلیل نمود؛ اول این که این تیم در فرایندی پایدار و طولانی، به ویژه با ظهور و گسترش شبکههای اجتماعی در فضای مجازی، روح جمعی انسجام بخشی را نه تنها در مناطق آذربایجان ایران، بلکه همنوایی معینی در میان ترکهای ایران ایجاد کرده است. البته ارزیابی این ادعا به لحاظ گستره و شدت تاثیرگذاری نیازمند پژوهشهای پیمایشی معتبر میباشد.
اما به لحاظ تاثیرگذاری این سوژه جدید در دستیابی بر مطالبات پایدار خود مانند زبان مادری یا دریاچه اورمیه، میتوان چنین ارزیابی نمود که هر چند حامیان تراکتور توانستهاند، مطالبات مختلف خود را در سطح ملی و حتی فراملی زنده نگه دارند، ولی در عرصه عمل تاثیر چندانی بر تغییر روندهای موجود در مسائل هویتی و یا دریاچه نداشتهاند.
شاید دلیل چنین ناکامیای این است که ارتباط ارگانیکی بین این سوژه و کنشگران عرصهی سیاست وجود نداشته و دلیل عدم ارتباط احتمالا این است که یا کنشگران و هواداران تیراختور اعتمادی به نهادهای سیاست رسمی مانند انتخابات ندارند و یا این پدیده ظرفیت و توان گذار از کنشگری کلیشهای و تودهای به مکانیزمهای تاثیرگذار سیاسی و مدنی پویا را ندارد.