تمثیل جالب سعید لیلاز استاد جنجالی دانشگاه از ماجرای اشغال سفارت آمریکا در تهران!
روزی مش حسن و مش حسین با تراکتور مش حسن راهی شهر شدند. در راه به تاپاله گاو برخوردند. مش حسن (صاحب تراکتور) به مش حسین گفت اگر این تاپاله را بخوری تراکتور خود را به تو میدهم. مش حسین این کار را کرد و صاحب تراکتور شد. زمان برگشت مش حسین با خود فکر کرد که اگر به ده برگردد چگونه بگوید که من به خاطر این تراکتور گه خوردهام، مش حسن هم ناراحت بود که چه ساده تراکتورش را از دست داده. مش حسین برای اینکه از این بی آبرویی رها شود میگوید اگر تو هم تاپاله بخوری تراکتورت را پس خواهم داد و مش حسن بدون دریغ این کار را میکند و هر دو خوشحال و خندان بسوی ده حرکت میکنند و پیش خود فکر میکنند که بدون اینکه چیزی بدست آورند فقط گه زیادی خوردهاند و به خاطرش خوشحال هستند.