هادی هدایتی در کتاب تاریخ زندیه، نوشته: در مورد عدالت گستری و گذشت و اغماض کریمخان زند نباید مبالغه کرد. نمیتوان ادعا کرد که کریمخان در طی سی سال حکومت خود مرتکب هیچ ظلم و بی عدالتی نشده است. در موارد متعدد خشم و غضب کریمخان و یا هوی و هوس ساده او موجب شکنجه و آزار و حتی قتل بیگناهان شده است. از جمله:
۱. قبیله زند که در زمان نادرشاه به خراسان تبعید شده بود بعد از مرگ نادر به سرکردگی کریم به کمازان بازگشت. زندها به محض اینکه خود را در کمازان یافتند توانستند به رهبری کریم، روستاهای همسایه و همچنین تویسرکان و کزاز را متصرف شوند. در این زمان "محمد علی خان تکلو" حاکم همدان بود. محمدعلیخان که از شجاعت کریمخان آگاه شد، پیکی نزد او فرستاده و خواستار شد که کریمخان با مردان خود نزد او بیایید. اما گوش و بینیِ این پیک بریده شد و بدون کوچکترین جوابی نزد اربابش برگردانده شد!
۲. در نوروز سال ۱۱۷۲ هجری کریمخان دستور داد، افغانهای مقیم شیراز و مازندران را قتل عام کنند و بنابر روایت تاریخ گیتیگشای زندیه: "جمع کثیری افغان در فاصله یک نیمه روز بقتل رسیدند"
۳. هنگام مراجعت از لشگرکشی مازندران، در لحظهای که کریمخان دچار خشم و غضب شدیدی شده بود یکی از نزدیکان مورد علاقه خود را که تراب خان نام داشت و مامور حفظ جان شخصِ او بود، با جمعی از درباریان به قتل رسانید.
۴. در مراجعت از لشگرکشی دیگر بدستور کریمخان، افراد یکی دیگر از قبایل فارس را که در غیاب او طغیان کرده بودند، قتل عام کرد و از سرهای مقتولین ستونهایی عظیم به پا کردند.
۵. هنگام مراجعت از لشگرکشی آذربایجان با وجود فتوحات بزرگی که شیخ علی خان کسب کرده بود و با اینکه فتحنامه آذربایجان به نام او صادر شده بود، شبی او را به خلوتگاه اختصاصی طلب کرد و دستور داد او را از دو چشم نابینا کنند. شیخعلیخان علاوه بر رابطه خویشاوندی که با کریمخان داشت، یکی از بزرگترین فرماندهان سپاه او بود که ارزش و لیاقت و شایستگی نظامی او عامل موثری در پیروزی نهایی کریمخان محسوب میشد.
۶. محمدهاشم آصف مولف کتاب رستم التواریخ ضمن تمجید از کریمخان او را پادشاهی عیاش، میگسار و شاهد باز معرفی میکند که در جوانی به وسیله راهزنی زندگی میکرده است. ۷. ابوالحسن گلستانه در "مجمع التواریخ" از پیمان بستن کریمخان زند و علیمرادخان بختیاری در حمله به اصفهان و غارت و تاراج مردم اصفهان پرده برداشته است.