انسان میتواند برای نسلهای متوالی با ایمانی تزلزل ناپذیر دروغ و نیمه واقعیت زندگی کند و حتی در راه بیاسترین اعتقادات خود، از جان شیرین نیز بگذرد. از میان نادانی و دانایی، این اولی است که وجه اصلی موجود دوپایی به نام انسان است. انسان (هومو ساپینس) تنها در کسر ناچیزی از نگهداری دویست هزار ساله خود را در احمقانهترین اعتقادات خود قرار میدهد. اگر میزان مصرف امروز انسان به یک درصد از عمر وی میبود بایستی علم ما در دوهزار سال پیش به اندازه امروز میبود. حال آنکه دوهزار سال پیش در شروع دوره یک درصدی اخیر از زندگی بشری، تازه قصه آفرینش در یکی مقدسترین کتب وقت بنام "سفر پیدایش" از خلقت انسان و جهان در شش روز صحبت میکرد و برای جهان ۱۴ میلیارد ساله عمری چهارهزار ساله قائل بود.
امروز تحسین نسبت به ذکاوت بزرگان علم و فلسفه از جنس آیزاک نیوتن و گالیله گالیله در زمانهای نزدیک به ما امری عادی در بین عالم و عامی است اما کسی از حماقت سلف همین بزرگان در 99.8 درصد از طول عمر بشر است (تا چهارصد سال پیش). ) یادی نمیکند!
امروز برای بسیاری، داستان شاخ گاو و ماهیهای کره زمین بر روی آنها یک داستان شنیدهشده است که از فرط مفرح حال کسی را هم، بر هم نمیزند. اما این بشری که ۹۹.۸ درصد از طول زندگی خود را با خرافات و موهومات بدتر از قصه شاخ گاو در خوشبختی و رضایت و نهایت ایمان به خرافه دستساخت خود، زیستهاست، یکباره عاقل و دانا شد و از همه موهومات و مقدسات خود طلاق بائن شد. گرفتم؟ جالب است که هنوز در اول راه رشد علم و صنعت، در قرن هیجدهم ناتورالیستها افسوس میخوردند که اینقدر دیر و وقتی که همه چیز دیگر در دنیا کشف شده است، به دنیا آمدهاند!
بخصوص در روزگار دیجیتالی ما، خوشبینی ما به عقلانیت و اعتقاد به اینکه دیگر دوران بیعلمی بشر را پشت سر گذاشتهایم، حدی ندارد. درست مثل ناتورالیستهای قرن هیجدهمی فوقالذکر که معتقد به کشف همه مجهولات عالم از سوی هم عصران خود بودند، ما هم چندان متوجه خرافات و توهماتی که ذهن ما را اسیر و جوامع بشری را مسموم کردهاند، نیستیم. گفتهاند که سه بیماری مهم بشریت عبارت از اعتقاد به برتری تبار و ممتاز بودن اجداد خود و دو دیگری آرزوی عمر ابدی و ثروت بیپایان است. از میان این سه، توهم در باره خود، زبان و اجداد و ملت خودی، فجایع بیشماری را بر بشریت تحمل کرده است که جنگ جهانی دوم، تنها یکی از آنهاست. با این وجود، تردید در درجه مرغوبیت هر آنچه خودی است، هنوز چندان مقبول نیست.
در قیاس با آوار سنگینی از کتابهایی که حاوی تعریف و توصیف غربیها از ایران و ایرانی، هنوز کتابی مستقل در باره آنچه همین غربیان در ذم ایرانیان گفتهاند، منتشر نشده است. تنها نمونه این کار را مدیون سعید رهبر هستیم که کتاب "نگاهی دیگر به دیاری کهن" را در سال ۱۹۹۷ در استکهلم منتشر کرد. این کتاب منتخبی از سخنان مورخان و سفرنامهنویسان عمدتا غربی در باره ایرانیان است. محتوای این سخنان در ضدیت با القاب و اوصافی است که در ایران از زبان غربیان در مورد ایرانیان منتشر شده است و میشود. جالب است که بسیاری از نویسندگانی که ما در کتاب نامبرده از سعید رهبر با نظرات بغایت منفی آنان در مورد ایران و ایرانیان آشنا میشویم، همانهایی هستند که در کارزار ناسیونالیستی صد سال اخیر ایران، سخنان آنان در تعریف و تمجید از ایران مطابق با نسخه ایدآل ناسیونالیسم آریایی ایرانی را همه از حفظ بلدیم. کاری که سعید رهبر برای اولین بار با این کتابش انجام میدهد، مراجعه به متون ترجمه شده کامل این اجنبیها برای یافتن پاسخ این سوال است که آیا آنها تنها در مدح ایران و ایرانی سخنپردازی کردهاند و آیا واقعا آنها هیچ نکته منفی در باره ما نگفتهاند؟ چگونه است که فرانسویان و انگلیسیهایی که در وصف پلشتیهای یکدیگر و دادن نسبت منفی به هم، آثار مکتوب بیشماری خلق کردهاند، هر دو، تنها در مدح ایرانیان نوشتهباشند و علیرغم تماسهای خود در دو قرن اخیر با ما، چیزی منفی در باره ما، بر زبان و قلم خود جاری نکرده باشند؟ جملاتی که در مدح ایرانیان گفتهشده است، تا چه اندازه صمیمی و چقدر محصول ایجاب موقعیت شغلی دیپلماتها یا شرقشناسانی بوده است که کار حرفهای آنان مستلزم نظر لطف مقامات و نهادهای ایرانی طرف همکاریشان بوده است؟ منظره خیل اجنبیهایی که عاشق ایران هستند، تا چه اندازه محصول عرق ریزی دستگاههای تبلیغاتی "ملی و میهنی" خودی در ارائه یکجانبه مدحیات و کتمان انتقادات غربیان در باره ماست؟
سعید رهبر در کتاب "نگاهی دیگر به دیاری کهن" بدون اینکه خودش زبان بگشاید، از زبان ۴۷ غیرایرانی کلکسیونی رنگارنگ از توصیفات منفی (گاه در حد اهانت) در مورد ایرانیان را به خواننده کتاب تقدیم میکند. این مجموعه بخصوص برای باورکنندگان سادهلوح و آسان پسند تبلیغات ناسیونالیسم ایرانی در دوره معاصر، باید در درجه بالایی هشیاری آور باشد. اهمیت کار سعید رهبر نه فراهم کردن این مجموعه بلکه دررسیدن به ارتداد اولیه در مقدسات ملی جا افتاده است.
پروژه مهم رهبر که روزگاری دیگر سعی می کند معادل سه دهه کار بیوقفه وی را ایجاد کند، حول حماسه «نهضت ملی، ملی شدن صنعت نفت به رهبری پیشوا دکتر محمد مصدق» است. حاصل این سه دهه، انتشار سه عنوان کتاب است که یکی از آنها در ۸ جلد و ۴۰۸۱ صفحه است. ارتدادی که در این مورد در سه دهه کار سعید رهبر داده است، متوجه موضوع جدیتری است. چگونه از میان همه دارای منابع و صنایع نفتی، تنها ما صاحب حماسه ملی ملی کردن صنعت نفت هستیم؟ پس روسیه و عربستان و نروژ و عراق که مرتکب اینکار ـ حتی به تأسی از ما نخوردهاند، مغز خر خورده بود؟ آیا این جماسه تنها از جنبه موفقیت در جنبش و غرور ناسیونالیستی مفید بود یا از نظر اقتصادی هم سود و زیانی به حال ما داشت؟ اگر از نظر اقتصادی "بازی مجموع صفر" نبود، اقتصادی آن بر خزانه دولتی ایران، مثبت بود یا منفی؟ آیا الزاما محمدرضا شاه پسر بد بازی بود و محمد مصدق پسر خوب این بازی؟ در این صورت مشارکت شانه به شانهنسل اول تروریستهای اسلامی ایران با محمد مصدق را چگونه میتوان توضیح داد؟ وجود یک افسر ایرانی نیروی اس آلمانی هیتلری در کنار پیشوا مصدق چطور؟ چرا طرفداران مصدق به وی در دورانی که لقب «پیشوا» تنها نام هیتلر بود، با طیب خاطر از این لقب استفاده میکردند؟ چرا «جبهه ملی» بجز ایران در یکی از دو کشور دیگر نام جریانات دست راستی نژادپرست بود و مصدق و پیروانش از انتخاب «جبه ملی» نام محبوب سازمان های دست راستی ناسیونالیست غربی تصادفی بود یا نه؟آیا تصادفی است که هم نام جریان سیاسی شرکت کننده است. در میان دستجات نظامی ارتش مخوف اس آلمانی هیتلری، از کشور آلبانی «جبهه ملی» باشد و هم نام سازمان سیاسی ایرانی بعدی که یک رهبر آن افسر دستجات نظامی اس در جریان جنگ جهانی دوم بوده است؟
اساسا آیا ممکن است که فرد تحصیلکرده و سکولار (در زندگی شخصی خود) مانند دکتر محمد مصدق، مانند اسب تروا برای ورود اولین نسل از نمایندگان اسلام سیاسی فوندامنتالیست به سیاست تالار پذیرایی در ایران باشد؟
سعید رهبر با طرح این پرسشها به سراغ مهمترین روزنامههای سیاسی دوران مصدقی میرود. ، تا جا افتادهترین باورهای عمومی در بین ما را، یکبار از محک محکومه با سند و مدرک بگذراند.
لینک هر چهار کتاب سعید رهبر به صورت لینک اینترنتی و کد QR برای مطالعه و دانلود این کتابها در زیر ارائه میشود.
2. نگاهی به نهضت ملی دکتر محمد مصدق
4. سیاهه دولت ملی به روایت روزنامه اطلاعات