Tribun Logo

واقعیت این است که بسیاری از ما ایرانیان آمادگی رویارویی با واقعیات تاریخی سرزمین خود را نداریم هم چنان که جسارت رویارویی با واقعیات روان شناختی خود را نیز نداریم. تاریخ پادشاهی در ایران را پارس‌ها بنیان ننهاده‌اند اما چرا ما فقط از هخامنشیان تجلیل و تقدیس می‌کنیم؟ مگر پارس‌ها با سرکوب و واژگونی و ویرانی امپراطوری مادها، تاریخ را به نفع خود مصادره نکرده‌اند؟ مگر ساسانیان با تخریب میراث امپراطوری اشکانیانِ ایرانی، خود را تنها شایستگان تاریخ قلمداد نکرده‌اند؟ مگر داریوش سوم آخرین پادشاه هخامنشی پس از حمله اسکندر مقدونی برای آن که برادر خانم خوبی برای اسکندر باشد، خواهرش را به تزویج اسکندر درنیاورد؟ چرا فکر می‌کنیم تنها با تقدیس شاهان می‌توان از هویت تاریخی خود دفاع کرد؟! در هیچ کجای دنیا در طول تاریخ، صاحبان قدرت نتوانسته‌اند به تنهایی پاسدار هویت تاریخی و فرهنگی ملت‌ها باشند. فرهنگ‌ها از دل تنوعات و تکثرات برآمده‌اند و بده و بستان‌های تاریخی نه نام بوده‌اند و نه ننگ. همچنان که در طول تاریخ، مردمان مجاور سرزمین ما، عناصر فرهنگی را از ما اخذ کرده‌اند، ما نیز از عناصر فرهنگی آنان اقتباساتی داشته‌ایم. هیچ یک از اقوام تاریخی که در جوار هم می زیسته‌اند همچون جزیره‌ای دورافتاده از هم دیگر نبوده‌اند. چرا اگر امروز، کسی ادعا کند که اقوام سامی پیش از ایرانیان بنیانگذار پادشاهی بوده‌اند و برای خود قوانینی برای کشورداری وضع کرده‌اند، باید مورد هجمه قرار بگیرد؟ مگر حمورابی و سارگن اکدی که از اقوام سامی بوده‌اند، در بین‌النهرین دست کم هزار سال پیش از ما بنیانگذار پادشاهی نبوده‌اند؟

واقعیات تاریخی به ما یادآور می‌شود که به قدرت رسیدن سلسله‌های پادشاهی مبتنی بر غلبه و زورآوری بوده و این پدیده‌ای است غیرقابل انکار و پنهان‌کاری؛ و هیچ ملتی که در تاریخ، ظهور و بروزی داشته، نمی‌تواند با خودفریبی، دامنِ ترِ خویش را بازپوشد و چاره‌ای ندارد جز آن که روزی آن را برآفتاب افکند. به نظر می‌رسد باید در برابر آینه تاریخ ایستاد، چشم‌ها را شست و آن را جور دیگر دید.

اتهام‌زنی به یک پژوهشگر، تنها صورت مسئله را پاک می‌کند. هیچ کس نمی‌تواند به پژوهشگر جامعه‌شناسی بگوید حق ندارد در موضوع جامعه‌شناسیِ تاریخی یا تاریخ ادیان اظهار نظری داشته باشد. اتفاقا یکی از رشته‌های علمی کارآمد و موثر در علوم انسانی، جامعه‌شناسی ادیان و تاریخ است. مگر جامعه را می‌توان در خلاء شناخت؟ جوامع امروز محصول مستقیم جوامع دیروز هستند و تمدن و فرهنگ امروز در پیوند ناگسستنی با تمدن و فرهنگ گذشته است. راه درست، واکاوی گذشته‌های تاریخی است تا با شناخت عناصر نامطلوب آن از استمرارش جلوگیری کرد و به تقویت عناصر مطلوبش پرداخت.

واقعیت این است که حکومت‌های پادشاهی بر اساس اراده شخص پادشاه اداره می‌شده و پادشاه نیز از قدرت مطلق و بلامنازع برخوردار بوده و مردم نیز به عنوان رعیت او به شمار می‌آمده و هیچ گونه اختیار و اعمال اراده‌ای نداشته اند. سینه چاک کردن برای چنان ساختار قدرتی، یعنی ناخواسته، خواهان تداوم و استمرار آن بودن!!