Tribun Logo

(۱) خط مشی رضاشاه در قبال عشایر، ادامه عملیات نظامی پیشین بود. رضاشاه که قبایل بزرگ را شکست داده بود، با گسترش پاسگاه‌های نظامی در مناطق آنان، خلع سلاح رزمندگان عشایر، به سربازی بردن جوانان آنها، تحریک اختلافات داخلی آنها، مصادره اراضی آنها، تضعیف سران قبایل، محدود کردن کوچ سالانه و گاه انتقال اجباری آنها به روستاهای نمونه، خواهان اطمینان از انقیاد دائم آنها بود. در نظر رضاشاه قبیله‌ها، وحشیانی ناخوشایند، غیر مولد، سرکش و بیسوادند که در طبیعت بدوی همچنان مانده‌اند. [یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، نشر نی، چاپ اول ۱۳۷۷، ص. ۱۲۹]
(۲) به عقیده لوییس بک، استاد تمام انسان‌شناسی فرهنگ اجتماعی در دانشگاه واشنگتن در سنت لوییس، در این دوره مقامات همزمان با توسعه سریع آموزش ملی سعی داشتند غیرفارس‌ها را فارسی گردانی کنند و آنها را در جامعه در حال نوین‌سازی ایران ادغام کرده، وفاداری به دولت مبتنی بر ملت ایران را جانشین وفاداری به قوم و قبیله سازند. [Nomad: A year in the life of a Qashqa'i tribesman in Iran By Lois Beck]
(۳) سیاستی که در برابر عشایر اتخاذ شد، با هدف بلندمدت تبدیل امپراتوری کثیرالمله به دولتی یکپارچه با مردمان واحد، ملت واحد، زبان واحد، فرهنگ واحد و اقتدار سیاسی واحد ارتباط داشت. سواد فارسی با توسعه مدارس دولتی، بوروکراسی دولتی، دادگاه‌های مدنی، و ارتباطات جمعی، توسط حکومت افزایش یافت. فرهنگستان وظیفه داشت زبان را از کلیه واژه‌های بیگانه –عربی و ترکی- بپالاید. گرچه در این کار توفیق نیافت ولی لغات فارسی بسیاری ساخت که در ارتش جایگزین عناوین قدیمی شد. [یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، نشر نی، چاپ اول ۱۳۷۷، ص. ۱۳۰]

(۴) برخورد رضاشاه با اقلیت‌های قومی ایران اعم از اعراب، بلوچ‌ها، کردها، ترکمن‌ها، یا ترک زبانان همواره خصمانه بود. این موضع‌گیری بازتابی از بدگمانی او نسبت به کثرت‌گرایی قومی و فرهنگی و نیز ترس از جنبش‌های مخالف و بالقوه تجزیه‌طلب بود که وحدت کشور را تهدید می‌کرد. از این‌رو این قبیل گروه‌ها در معرض فشاری بی‌رحمانه قرار داشتند تا در مسیرجریان اصلی جامعه ایران قرار گیرند و این فشارها با حملات منظم به هویت فرهنگی آنها همراه بود. [سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، مترجم عباس مخبر، چاپ دوم بهار ۱۳۷۲، انتشارات طرح نو، تهران]