در ایران پلیس هیچ کمکی به تو نمیکند و هیچ پوشش امنی برای راحتی تو فراهم نمیکند. قانون در این کشور معنایی ندارد. طبقات مختلف در سراسر این کشور آلوده به فسادند. اگر کسی بخواهد از ناراحتی و دل مشغولی نجات پیدا کند، تنها يك راه دارد و آن اینکه خشم خود را فرو بخورد که در این صورت دچار فشار روحی و بیماری میشود. وقتی هم که دچار ناراحتی روان شدی آن وقت یک باره تصمیم میگیری این کشور را ترک کنی وگرنه باید با دو سوم مردم این کشور درگیر شوی و یا با عدالتی که خودت اعمال میکنی از حقت دفاع نمایی.
ایرانی هنوز تسلیم طبیعت است. اگر باران نبارد همه چیز در ایران نابود است. مردم ایران به طور کلی تنبلاند و راهی برای رفع مشکل کم آبی خود پیدا نمیکنند. اگر باران دارد به نماز باران متوسل میشوند. از خدا میخواهند برای آنها باران بفرستد. ایرانیان می توانند با بکارگیری روشهای سخت و عملی آب مورد نیاز سالانه خود را تامین کنند. آبیاری مصنوعی میتواند مشکل آنهارا حل کند و آب میتواند به روشی کاملأ صرفه جویانهتر مورد استفاده قرار گیرد. اما چنین نمیشود. آبی که در آن نزدیکی در آن نهرها و جویبارها روان است میتواند به روشی کاملا بهینه مورد استفاده قرار گیرد، اما متاسفانه هدر میرود.
با دیدن نقاشیها می شود به طبیعت آنان پیبرد. ایرانی قبل از آنکه به کلیات يك موضوع پی ببرد اول به جزئیات توجه میکند. نه تنها در هنر چاپارخانه که حتی در هنر جدی، موسیقی و تجارت ایرانی هم این نکته وجود دارد. در نقاشی های خامی که می بینیم مشخص است ایرانی وقتی یك طاووس را میکشد در حقیقت طاووس را با آن دم پهن و بلند آن گونه ترسیم میکند که در ارتباط خود با جهان پیرامونش احساس کرده است. ایرانی به چیزهای کوچک بیشتر اهمیت میدهد. ظاهر و جبروت بیرونی هر چیز برای او اهمیت زیادتری دارد. این را هم در نقاشی و هم در معاملات و تجارت او می بینیم.
ایرانیان ماهیتا مردمی رویایی هستند و همیشه گرفتار خیال و رویا هستند. حالا راجع به چه فکر می کنند بماند. آنها همیشه از همه چیز و همهکس طلبکارند آنها کار انجام نداده خود هم دستمزد زیادی را مطالبه می کند. عایدی هر ایرانی هرچقدر زیاد هم باشد، او را راضی نمی کند. انتظار ایرانی همیشه بیشتر از پولی است که دریافت میکند.
وقت و زمان نیز از مقولات مهمی است که در مورد ایران قابل بررسی است. هیچ ملتی را نمی توان یافت که به اندازه ایرانیان وقت و زمان را بیارزش بداند. بیاعتنایی ایرانیان به وقت روی همه مردم جهان را که به وقت بی اعتنا هستند سفید کرده است. وقت شناسی در فرهنگ ایرانی معنا ندارد. وقت نشناسی ایرانی بخصوص در موعد پرداخت دیون، خود را نشان میدهد.