یونس لیثی دریلو
خلاصه
در این نوشته به نقد و معرفی کتاب «وحدت نافرجام (کشمکش های حزب توده ایران و فرقه دموکرات آذربایجان ۱۳۲۴-۱۳۷۲)» اثر آقای شیوا فرهمندراد پرداخته میشود.
کلید واژه ها: حزب توده ایران٬ فرقه دموکرات آذربایجان٬ شیوا فرهمندراد٬ آذربایجان٬ ایران٬ شوروی٬ ایرج اسکندری٬ نورالدین کیانوری٬ امیرعلی لاهرودی٬ جعفر پیشه وری.
کتاب «وحدت نافرجام (کشمکش های حزب توده ایران و فرقه دموکرات آذربایجان ۱۳۲۴-۱۳۷۲)» یا بطور کوتاه «وحدت نافرجام» نوشته آقای شیوا فرهمندراد در آخر تابستان ۱۴۰۱ توسط انتشارات جهان کتاب به چاپ رسید. شاید در نگاه اول٬ یک کتاب به کتابخانه و مجموعه کتابهایی که در مورد فرقه دموکرات آذربایجان و یا درباره فعالیتهای حزب توده ایران نوشته شده بود اضافه شد. حقیقتش این است که نه؛ چرا که این بیش از یک کتاب است. هرچند که نویسنده شاید موضوعی نسبتا قدیمی را بازخوانی و یا بازنویسی کرده است ولی روش کارش٬ روش تحقیقش٬ نگارشش٬ توانش در خوانش اسناد فراوان -بویژه اسناد دست اول-٬ مطبوعات و کتابهای مربوط به فرقه دموکرات و حزب توده٬ و در کنارهم گذاشتن منابع متعدد٬ و از همه مهمتر تصحیح و یافتن ایرادات هر کدام از این منابع دست اول و چندمی همچون خاطرات سران حزب توده کاری بوده است کارستان. در کنار اینها٬ تسلط نویسنده به زبانهای مهم روسی و انگلیسی علاوه بر زبان ترکی آذربایجانی و فارسی که زبانهای اصلی او بوده٬ ارزش فوق العاده ای به اثر بخشیده است. ضمن اینکه ایشان بخاطر تجربه زیستی اش و عضویتش در حزب توده در سالهای پیشین٬ بعضی از افراد که در کتاب سخن رفته را از نزدیک و دور می شناخته است؛ ویژگی ایکه در معدود افراد دیده می شود.
آنطور که نویسنده در پیش گفتار کتاب نوشته است سناریو٬ فرضیه٬ تز٬ داستان و یا پرسش مشخص دقیق باریکی را دنبال نمی کند٬ بلکه تلاش میکند شاید آن دغدغه ذهنی را که شخصا از سالهای قبل و از دوران جوانی اش درگیر آن بوده را پاسخ دهد: اختلاف بین فرقه دموکرات و حزب توده. کتاب علیرغم تلاش برای پاسخدهی به «اختلاف» بین این دو و پرتوافکنی بر وحدت نافرجام دو سازمان٬ «تفاوت»های این دو سازمان و سران تصمیم گیرنده اش را نمایان می سازد؛ چه خواسته٬ چه ناخواسته.
برعکس خیلی از آثار دیگر٬ نویسنده در طی نگارش به ذکر اسم کامل این دو سازمان سیاسی بسیار وفادار میماند: «فرقه دموکرات آذربایجان» و «حزب توده ایران». همین نوشتن اسم کامل در کنار اکثر نقل قولهای طولانی٬ خواننده کتاب را آنقدرها که باید و شاید به هیجان وا نمی دارد که ادامه کتاب را از صفحات نخست تا آخر بخواند (البته کتاب پلیسی که نیست!) یا بعد از پایان فصلی سراغ فصلی دیگر رود٬ مگر اینکه موردی را لازم داشته باشد. اساسا فصلهای کتاب بدون نتیجه گیری یا پیوند به فصلهای بعدی به پایان میرسند. نمونه نقل قولهای طولانی خاطرات احمد شفایی از صفحه ۵۶ تا ۵۸ (نزدیک دوصفحه)٬ اسکندری در صفحه ۸۹ (تمام صفحه) و غلامحسین فروتن در صفحات ۹۴-۹۵ و بعضی از متن اعلامیه ها می باشند. وقتی که نقل قولها آورده شده٬ نویسنده آنها را صادقانه ذکر کرده است و توضیحات کوتاه داخل [براکت] را از خود آورده است که ارزش کتاب را چندین برابر کرده است. این هم نشان از آن دارد که نویسنده ساعتهای طولانی این مطالب را در ذهنش حلاجی کرده و آنالیز کرده است.
علاوه بر اینها٬ آنکه این اثر را متفاوتتر از دیگر انواع مشابهش می کند٬ توجه عمیق و دقیق نویسنده به تاریخ اتفاقات میباشد. برای این کار٬ شیوا فرهمندراد خاطرات زندگی سران و اعضای فرقه دموکرات و حزب توده را نه تنها خوانده بلکه با مبنا قراردادن اسناد دست اول همچون آرشیو سیاسی آذربایجان شوروی سابق /جمهوری آذربایجان فعلی ٬ در کنار اسناد حزبی (پلنوم ها٬ کنگره و سالنامه)٬ مطبوعات ایران (بویژه تهران و تبریز) ٬ به اکثر این نقل قولهای آمده در خاطرات این افراد تاریخهای دقیق و یا بعضا حدودی را داخل [براکت] اضافه نموده است و حتی ایرادات آنها را گرفته است. مثال٬ تاریخ ملاقات اسکندری از باکو در سند جمیل حسنلی ۱۹۷۴ /۱۳۵۳ قید شده ولی پژوهشگر ایراد زمانی را گوشزد می کند ( ن.ک. ص. ۳۰۶). این حساسیت و تلاش پژوهشگر٬ که در جاهای مختلف کتاب خودش را نشان میدهد هم آن را خواندنی کرده هم ارزش اثر را بسیار بالا برده است. نویسنده برای کاوش حقیقت٬ پا را از اینها هم فراتر گذاشته است. اسناد نشر یافته در مرکز جنگ سرد ویلسون در واشنگتن را که از روسی به انگلیسی ترجمه شده اند را نه تنها خوانده٬ بلکه اشکالات ترجمه انگلیسی آنها را هم نشان داده است. آیا با این کیفیت تحقیقی نمونه مشابه ایرانی و غیرایرانی سراغ دارید؟ طبیعی است که این٬ کار محققان بعدی در استفاده از این اسناد را هم راحتتر کرده و هم اعتماد به این اثر را بیشتر و عمیقتر کرده است.
در کنار تمجید روش نگارش علمی و پژوهشی نویسنده در این اثر تاریخی٬ صداقت او در روایتها را نیز باید ستود. شیوا فرهمند راد سعی کرده است بدون جبهه گیری یا جهت گیری به نفع یا ضرر یکی از این دو حزب سیاسی٬ که کمتر در نوشته های مشابه دیده می شود علی الخصوص اگر یکی سابقا عضویت حزبی داشته باشد٬ اتفاقات را آنطور که یافته و برایش منابعی بوده٬ از آنها بهره برده و در کتاب آورده است.
در کنار شاخصه های مثبت کتاب که فوقا بعضی از آنها قید گردید٬ کتاب عاری از ایراد نمی باشد. شاید بزرگترین ایرادی که به کتاب وحدت نافرجام گرفت این باشد که اختلاف بین فرقه دموکرات آذربایجان و حزب توده ایران را بیشتر سازمانی می بیند و یا حداقلش نوشته های نقل قول شده آن را چنین القا می کند. در حالیکه در کنار این مساله٬ پرداختن به شخصیتها و رفتارهای شخص های کلیدی هر دو حزب می توانست این مطالعه تاریخی وحدت نافرجام را بیشتر از آنطور که بوده بدرخشاند. در این باب٬ پرداختن به فرقه دموکرات آذربایجان بدون نوشتن راجع به پیشه وری چطور می تواند خواننده را قانع کند؟ اساسا بحث فرقه دموکرات آذربایجان بدون پیشه وری و بحث پیشه وری بدون فرقه دموکرات مثل صحبت درباره مستی است بدون الکل یا الکلی که مست نمی کند. کتاب نقطه آغاز اختلاف فرقه دموکرات و حزب توده را اساسا رویش مکث ویا تمرکز نمی کند و رویش مانور نمی دهد که از زمان تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان در ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ و ائتلاف آن با حزب توده شعبه ایالتی آذربایجان در یک هفته بعدش بود. چرا که خود نویسنده به این مسئله واقف بوده که پیشه وری پیش از تشکیل فرقه دموکرات با حزب توده زاویه داشت ولی به این مسئله در اینجا اصلا نمی پردازد. نه فقط پس از اظهار «تسلیت مرموزانه» مرگ رضاشاه در آژیر توسط پیشه وری که در ۸ مرداد ۱۳۲۳ نوشته شد و توده ایها وی را در جلسات خصوصی مرتجع خواندند٬ حزب توده با عدم حمایت از پیشه وری در بررسی اعتبارنامه اش در مجلس چهاردهم خاطره مثبتی از خود در اذهان برجای نگذاشت. در بهار همانسال که پیشه وری با نوشتن مقالات «حزب درست و حسابی کدام است؟» پیکان حمله اش سوی حزب توده بود (آژیر٬ ش. ۱۵۶ ٬ ۳ خرداد ۱۳۲۳). این اختلاف حتی به تاسیس حزب توده ایران در خانه ایرج اسکندری در مهر ۱۳۲۰ نیز برنمی گشت٬ بلکه به سالهای زندان در قصرقاجار تهران برمیگشت و شاید هم پیشتر از آن. آنجایی که آرتاشس آوانسیان عضو ارمنی حزب کمونیست ایران با پیشه وری ترک آذربایجانی با تجربیات انقلابی اختلاف نظر جدی داشت. در این خصوص٬ همانقدر بس که آوانسیان در خاطرات زندانش به این اختلاف با پیشه وری فراوان می پردازد ولی پیشه وری تک جمله ای نیز در خاطراتش و نوشته هایش به آن نمی پردازد. اساسا در میان «۵۳ نفر» زندانی٬ چپی های فارغ التحصیل غرب (آلمان و فرانسه) با فارغ التحصیلان شرق (دانشگاه کوتو) متفاوت می اندیشیدند و کشمکشهایی داشتند. این بود بخشی از تفاوت شخصیتها که در این کتاب نیست و خواننده آرزو میکند اینها را در آن بیابد و بخواند. اساسا تفاوت فرهنگی و ملی اعضای فرقه دموکرات آذربایجان و حزب توده ایران باعث اختلاف و وحدت نافرجام بود که در طی سالهای ۱۳۲۴ تا ۱۳۷۲ بر روابط آن دو حزب سایه انداخته بود. آیا این اختلافهای بین این دو سازمان ناشی از اختلاف ترک و فارس بوده؟ علاقمندان کتاب را بخوانند تا پاسخ را دریابند. یکی از پرسشهایی که بعد از خواندن کتاب وحدت نافرجام و کتابهای مشابه مطرح می گردد این است که آیا احزاب چپی واقع در مرکز/پایتخت سایر کشورها نیز چنین نگرشی به احزاب سیاسی در ایالتها / استانهای دور از مرکز داشته اند یا این مسئله مختص ایران بوده است؟
نگارنده این نقد و معرفی٬ آشنایی شخصی با نویسنده کتاب وحدت نافرجام نداشت و بعد از نشر کتاب مدت یک ساعت با وی صحبت کرد و یاد گرفت که این کتاب که در تیراژ بسیار اندک ۵۰۰ نسخه در داخل ایران چاپ شده است توسط وزارت ارشاد مورد ارشاد قرار نگرفته است و بجز یک مورد که ناشر کتاب پیشنهاد کرده بوده که یک نقل کوتاه یک جمله ای از روزنامه مردم حذف گردد٬ چیزی از آن کم و کسر نشده است. لذا خوانندگان می توانند کتاب «وحدت نافرجام» اثر شیوا فرهمند راد را با خیال راحت مطالعه کرده و لذت ببرند.