کارگردان «قصههای مجید» به خواست خودش از دنیا رفت. کیومرث پوراحمد در آن مجموعه به جای لهجه تهرانی از لهجه اصفهانی بهره برده بود و با همین کارش سوال مهمی را در ذهن کودکانه ما کاشت که اگر داشتن لهجه، بد و باعث تمسخر است، پس چطور مجید با لهجه خودش در تلویزیون ظاهر شده است؟
عید سال گذشته یکی از داوران عصرجدید، لهجهی یک شرکت کننده از توابع شیراز را هدف گرفت، فارسها نیز به این اقدام اعتراض کرده، هشتگ لهجه به راه انداختند و بیبیسی فارسی از مخاطبانش خواست تا تجربیات خودشان از «داشتن لهجه» را به اشتراک بگذارند. چند سال پیش نیز، وقتی آموزشوپرورش استخدام معلمان دارای لهجه را ممنوع کرد، برخی رسانههای فارسی واکنش نشان دادند ولی وقتی با توضیحات تکمیلی مصوبه و تاکید ویژه آن بر نحوه تلفظ حرف قاف مواجه شدند، دریافتند که این مصوبه صرفا برای ترکهاست و ربطی به لهجه کاشانی، کرمانی یا شیرازی ندارد و اعتراضشان را کِش ندادند.
برخلاف غیرفارسهای ایران که همیشه لهجهی آنها باعث تمسخر بوده، اگر یک خارجی چند کلمه فارسی را با لهجه تلفظ کند، نه تنها بر او ایراد نمیگیرند بلکه کلی هم ذوق میکنند، در حالی که هم غیرفارس و هم آن خارجی به زبانی که بعدها یاد گرفتهاند، سخن میگویند. از طرف دیگر، لهجههای مناطق فارسنشین میتوانند، حضور دائمی در تلویزیون داشته و به وقت نیاز قلدرانه جای سایر زبانها را نیز اشغال کنند، بطوریکه فیلم قدیمی «دختر لُر» بجای لری با لهجه کرمانی ساخته شده بود.
فیلم سینمایی شیار143 رنجهای مادری بیجاری را روایت میکند و که پسرش در جبهه مفقودالاثر شده است. این فیلم که برنده کلی جایزه نیز شده، با بیشرمی و تحریفگری، یک مادر کرمانی را جایگزین آن مادر بیجاری کرده ولی در لحظاتی از فیلم مانند پیگیری وضعیت یونس از همدان (محل اعزام یونس) دزدی سازندگان فیلم برملا میشود. مادر یونس از قروه خبر پسرش را گرفته، با پای بیکفش تا بیجار برای دیدن اسرای بازگشته میرود و در بازگشت بقچه ناهار پسرش را بدست گرفته و به مجتمع مس کرمان (محل کار سابق یونس) میرود!!!
قصههای مجید به ما فهماند که از نظر قوم حاکم، اگر غیرفارسهای ایران در زبان فارسی لهجه داشته باشند، نه تنها از حضور در هر مدیایی محرومند بلکه در زندگی اجتماعی نیز مسخره خواهند شد ولی لهجههای فارسی؛ غنا و زیبایی این زبان و نورچشمی همگانند و کسی معترض آنها نخواهد شد.