Tribun Logo

مقدمه:Paradigm Shift

در سه دهه‌ی گذشته جامعه ترکان ایران به‌ویژه در آذربایجان مراحل گوناگون سربرآوردن یک جنبش فکری-سیاسی را تجربه کرده که قبلاً جز در یک جریان محدود در دوره‌ی جنگ اول جهانی - البته نه با این شکل و محتوا -  ظهور و بروز تاریخی نداشته است. در واقع این جنبش از نظر ماهیت و عملکرد به صورت آشکاری با جنبش‌های سیاسی قبلی تجربه شده در میان ترکان ایران متفاوت می باشد ، به اجمال میتوان گفت که جنبش مشروطه با تاکید بر عنصر قانون و مشروط و محدود کردن قدرت سلطان و فرقه دمکرات آذربایجان هم در بستر غالب چپ‌گرایانه بعد از جنگ دوم جهانی و فضای یک جنبش سوسیالیستی و با اتکا به عناصر هژمونیک جهانی به منصه ظهور رسیدند .

هرچند موضوع زبان یکی از عناصر برنامه ارایه شده توسط فرقه بود ولی نقطه کانونی آن برنامه عدالت اجتماعی و مبارزه با فقر بوده و با مشی اصلاح طلبانه بر گسترش رفاه تمرکز داشت حال این‌که در جنبش اخیر زبان و هویت قومی ( ملی ) محور و کانون کل جنبش فکری و سیاسی است ، آن‌چنان که اگر بخواهیم آن را در قالب یک مفهوم بیان کنیم عنوان " گفتمان توسعه و دمکراسی خواهیِ ترک‌گرایانه " برازنده‌تر از هر صفت دیگری می‌باشد.

واقعیت روابط بین‌الملل و نظم دولت-ملت‌ها  ، درس هایی از منطقه و جهان و لزوم ارزیابی استراتژی جنبش

با این مقدمه و آشنایی مختصر با مختصات جنبش جاری در آذربایجان، ارزیابی استراتژی، راهکار و دستاوردهای آن ضروری می‌باشد. در یک ارزیابی اولیه روشن است که جنبش مذکور برخی ساحات عمل سیاسی را رها کرده و اکنون زمان آن رسیده که برای کسب موفقیت کامل این عرصه‌های رها شده را از چنگ حریفان بیرون آورد.

بنظر می رسد که در سه دهه گذشته شرایطی بر جنبش ترک‌گرایی ایران تحمیل شده و آن را به اتخاذ سیاست‌ها و تدابیری مجبور کرده که دیگر منطقی ، قابل تداوم و سودمند به‌نظر نمی‌رسند، لذا باید تغییری جدی صورت گیرد. واقعیت روابط بین‌الملل بر اساس نظم دولت – ملت‌ها شکل گرفته و خروج از این قواعد علاوه بر عدم مطلوبیت قطعی، به سادگی میسر نیست ، جنبش کاتالان‌ها، باسک و ایرلند (حتی با لحاظ فضای دمکراتیک اروپا) به اهدافی که مدنظرشان بوده نرسیده‌اند ، در همسایگی ما جنبش کردی قابل ارزیابی است : در عراق بی سر و سامانِ بعد از صدام هم کردها به آنچه می‌خواستند نرسیدند و هیچ مشخص نیست که کردها در ایران ، ترکیه و سوریه به همین هم برسند. برای داشتن تصویر و ارزیابی دقیق‌تر، تاریخچه‌، سطح فعالیت سازمانی - تشکیلاتی، ملاحظات و حمایت‌های قدرت‌های بزرگ از جنبش کردی و سایر ویژگی‌های آن را با میزان هزینه و انرژی‌ای که جنبش ترک‌گرایی در ایران پرداخت کرده یا پتانسیل پرداخت دارد را مقایسه کنید. واضح است که دستاوردهای جنبش کرد‌، علی‌رغم هزینه‌های سنگین و خونین و حمایت قدرت‌های بزرگ بیشتر از جنبش ترک‌گرایی مسالمت‌آمیز ایران نبوده است. برای روشن شدن موضوع می‌توانیم به قضیه‌ی فراخوان اوجالان برای انحلال پ.ک.ک و خلع سلاح آن و دعوت به مسیر سیاست مسالمت‌آمیز و رسمی بعد از چهل و پنج سال مبارزه مسلحانه و هزینه‌های گزاف برای مردم و ملت کرد اشاره کنیم. همین نکته باید در تدوین استراتژی رفتاری آینده جنبش ترک‌گرایی مورد توجه قرار بگیرد. در این مقایسه یک نکته خیلی مهم البته این است که جنبش ترک‌گرایی در ایران ، به‌جز برخی صداهای اقلیت ، از ابتدا هم در داخل مرزهای ایران تعریف شده و هیچ زمانی سودای جداسری در آن غالب نگردیده است ضمن اینکه مرزبندی آن  با هرگونه مبارزه‌ی مسلحانه و خشونت‌طلبی نکته ای مهم در رفتارشناسی جنبش می باشد که یک استثنا در میان دیگر گروه‌های اتنیک ایران بوده و دلایل عینی و تاریخی مشخصی دارد.

لزوم تغییر پارادایم: روایت ایرانی نو و ایرانیت در مرکز گفتمان ترک‌گرایی

 توجه به موارد بالا، سابقه فعالیت و سازماندهی، جایگاه تاریخی و فعلی ترکان در ایران، مذهب تشیع و سطح انتگراسیون ترک‌ها در موجودیت ایران و هزینه‌های پیش‌رو، لزوم تغییر پارادایم را قابل طرح و ضروری کرده است. بدین‌صورت که ایرانیت باید در مرکز گفتمان توسعه و دمکراسی‌خواهی ترکان قرار بگیرد و به‌صورت مستمر و با شدت مورد تاکید واقع شود.

واضح است که این تغییر پارادایم بر اساس ریاکاری و تقیه نبوده بلکه یک چرخش سیاسی استراتژیک مبتنی بر ارزیابی راه طی‌ شده در سی سال اخیر می‌باشد که برای کسب منافع بیشتر با هزینه پایین‌تر و خنثی کردن توطئه‌ها علیه وجاهت و مشروعیت گفتمان ترک‌گرایی ایرانی انجام می‌شود. به عبارتی بهتر این تغییر پارادایم فقط یک تغییر در اولویت‌های سیاست‌ورزی است، یعنی یک باور مغفول ، در این مرحله آشکار و برجسته می‌گردد ، باوری که در گذشته و در میزان و متدهای پرداختن به آن کاستی‌هایی وجود داشته است .

لازم است دوباره تاکید کنم که ایرانیت باید در مرکز مبارزه فکری و عملی برای احقاق حقوق ملی - دمکراتیک ترکان قرار بگیرد و ایران و ایرانیت بایستی به‌صورت آشکار و غیر‌قابل تردید مورد تاکید واقع شود به‌طوری‌که ایرانی بودن جنبش بدیهی بنماید ، روایت ما از ایران ، البته با ایران تعریف شده توسط محافل مسلط قوم‌گراییِ پارسیِ، متفاوت است و این تفاوت و لزوم بازتعریف دوباره آن هم باید به همان شدت تاکید بر ایرانیت برجسته شود.

تاریخ ترکان ایران و نقش آنان در شکل‌گیری ایران امروز

نیازی به ارجاع به گذشته های دور نیست ، تاریخ پانصد سال گذشته ترک‌ها در ایران و سطح انتگراسیون مذهبی و ملی با سایر عناصر ایرانی ما را در وضعیت خاصی قرار داده ، عمر ما نباید برای جدال و مبارزه با تغییرات صوری صرف شود، زمان را نباید از دست دهیم. بر اساس شواهد تاریخی و سابقه آذربایجان و ترکان در چند قرن اخیر، ما از همه مدعیان دیگر ایرانی‌تر هستیم، از همه مدعیان دیگر بیشتر دلبسته ایران و یکپارچگی‌اش بوده و هستیم و پدران ما در بزنگاه‌های مهم تاریخی این را ثابت کرده‌اند، ما اهل ریا و دورویی نیستیم بلکه این اعتقاد درونی مورد غفلتی است که اکنون نیاز به پر رنگ شدن دارد مشخص است که بدون فکر و عمل اجداد ما احتمالا یا ایرانی وجود نداشت یا در صورت وجود کشوری کوچک و محدود در همسایگی افغانستان بود. ایران امروز محصول فکر و عمل پدران ترک‌ها است، منظورم نادیده گرفتن نقش دیگران نیست، بدیهی است که همه نقش داشته‌اند، ولی با سهم و نقش ما قابل مقایسه نیست، مرزهای ایران امروز با خون اجداد ترک ما ترسیم شده است هم در بندرعباس و جنوب در مبارزه با اشغالگران پرتغالی و انگلیسی هم در شمال و مبارزه با مهاجمان روس.

 ما برای حفظ این خاک حتی با عموزادگان و همزبانان خود در عثمانی هم جنگیده‌ایم، اشاره به این واقعیات تاریخی فقط جهت تقریب ذهن خواننده انجام می‌گیرد و واضح است که این جنگ‌ها باید در شرایط خاص تاریخی خود مورد بررسی قرار گیرند. فلذا نباید اسیر جریان‌هایی که با برجسته کردن جنگهای قرون ماضی بدنبال رودررو قراردادن مردم ایران با همسایگان هستند، بشویم، تاریخ نباید به منبعی برای خصومت و دشمنی نسل‌های امروز تبدیل شودهمانطور که  اروپایی ها در همین ۸۰ سال گذشته ۵۰ میلیون نفر از هم را کشتند ولی بعد از آن توحش بزرگ در عصر جدید یاد گرفتند که برای رفاه و امنیت بیشتر راه همراهی و همکاری بپیمایند. جریان‌هایی که با تاکید بر جنگ ۵۰۰ سال قبل شاه اسماعیل و سلطان سلیم، بدنبال یارگیری برای ایدئولوژی‌های کهنه و سیاست‌های نخ‌نمای نفرت‌افکنی هستند دشمن ایران بوده و عاقبت به‌خیری ملت ایران را نمی‌خواهند و فاصله‌گذاری با این محافل و جریان‌ها البته ضروری است،

به اختصار نگاهی به ترکیب قشون تحت فرمان عباس‌میرزا در قفقاز و محمدشاه غازی در محاصره هرات، تابلویی روشن از نقش ما در ساختن و حفظ ایران به‌دست می‌دهد. . ولی کدام ایران مورد نظر ماست ؟

ایران مطلوب: تعریف جدیدی از هویت ملی

ویل کیملیکا، نظریه‌پرداز برجسته چندفرهنگی‌گرایی لیبرال، بر این باور است که در جوامع چندفرهنگی  ، حقوق فرهنگی و زبانی گروه‌های اقلیت در چارچوب دولت-ملت حفظ شود. از دیدگاه کیملیکا، به رسمیت شناختن هویت‌های قومی و زبانی نه تنها تهدیدی برای وحدت ملی نیست، بلکه می‌تواند به تقویت دموکراسی و انسجام اجتماعی کمک کند. این ایده می‌تواند به عنوان پایه‌ای نظری برای بازتعریف ایرانیت به‌عنوان هویتی چندفرهنگی و چندزبانه مورد استفاده قرار گیرد.

 بر این اساس مختصات ایران مطلوب را شرح دهیم، به اجمال ایرانی مدنظر ماست که عنصر ترک یکی از دال‌های مرکزی آن است. زبان ترکی از عناصر شاخص هویتی‌اش بوده و تکثرگرایی مذهبی و فکری اولویت بالایی در ایران ما دارد. به‌طور خلاصه تصویر و تعریف ایران ما بدون حضور عنصر ترک و یا انکار آن ناشدنی و ناقص است. بر این اساس، بازتعریف هویت ملی باید در مرکز توجه قرار بگیرد، ایران ما، ایران واقعاً موجود است نه امپراتوری پِرس محو در تاریکی‌های تاریخ یا امپراتوری ترکان سلجوقی ۱۰۰۰ سال قبل .

 فرهنگ ایرانی معادل فرهنگ پارسی نیست، موسیقی ایرانی نام مستعار موسیقی فارسی نیست، موسیقی ایرانی یعنی موسیقی کردی و عربی و ترکی و فارسی و همه نواهای ایران واقعا موجود. البته بیان صریح این موارد به معنای بی‌اهمیت جلوه دادن زبان فارسی نیست، زبان فارسی تا زمانی‌که به ابزار حذف و انکار سایر عناصر هویتی ایران از جمله زبان ترکی تبدیل نگردد محترم بوده و به روال گذشته به عنوان زبان میانجی شهروندان ایران حفظ و تقویت خواهد شد. با این‌حال فروکاستن ایران عنصر فارسی در عمل تحدید ایران بوده و به جد باید با این تقلیل‌گرایی خطرناک مقابله گردد. لذا ایران ما مبتنی بر تاریخی واقعی، ادبیات و موسیقیِ وسیع و چندزبانه و الگوهای تکثر مذهبی و فکری است ضمن تضمین حقوق همه شهروندان ایران با همه باورها و عقاید و احترام به سنن و جشنهای مذهبی و ملی دو عنصر مذهب و فرهنگ نوروز میراث معنوی و مشترک همه ایرانیان و حتی یک حوزه تمدنی مشترک است

دیپلماسی نوین: همکاری با همسایگان به جای تنش

 بازتعریف ایرانیت همه شئون سیاست و اقتصاد و ... را شامل خواهد شد، ایران ما در پی دشمنی با همسایگان نخواهد بود. هسچ همسایه ای دشمن ما نیست، در روایت ما از ایران نزدیک‌ترین شرکای سیاست خارجی ، همسایگان و از جمله‌ی همسایگان ترک و عرب خواهند بود البته رعایت اصول همجواری از سوی همسایگان هم شرط ضروری تداوم این استراتژی است ، ایران آینده‌ی ما باید در پی تنش‌زادیی با جهان خارج باشد و اولین قدم در این مسیر تنش‌زدایی با همسایگان خواهد بود. بر این‌اساس و با توجه به پذیرش تکثر و تنوع ایران واقعاً موجود ما می‌توانیم از ظرفیت حضور ملیونها شهروند ترک و عرب برای بهبود روابط اقتصادی و دیپلوماسی فرهنگی با همسایگان‌مان بهره ببریم. در اینصورت و بر اساس حفظ منافع ملی و مشترک همه ایرانیان ، ایران ما باید در ساختارهای منطقه ای حضور فعال داشته و به عضویت در سازمانهای منطقه ای زمینه افزایش قدرت ملی و اقتصادی را فراهم کند از جمله عضویت در سازمان دولت‌های ترک یا عضویت ناظر در اتحادیه عرب گزینه هایی قابل ارزیابی و منطقی خواهد بود ، باید از پتانسیل شهروندان عرب و ترک ایرانی برای گسترش و تعمیق روابط با همسایگان بهره برده و رفاه و آسایش همه شهروندان ایران را تامین نماید خلاصه اینکه حضور میلیون‌ها شهروند ایرانی ترک باید در همه شئون سیاست داخلی و خارجی کشور بازتاب داشته باشد. چنین ایرانی البته سابقه و مابه ازای تاریخیِ واقعی هم دارد.

هزینه-فایده: منطق استراتژیک و آینده جنبش ترک‌گرایی: گفتمان توسعه و دموکراسی‌خواهی

خلاصه اینکه حضور ترکان در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران به گونه ای بوده است که ما نیازی به اثبات برادری برای ارث بردن نداریم، ما صاحب این خانه هستیم و آن را طبق تعریف خود شکل خواهیم داد. باید روشن گردد که گفتمان توسعه و دمکراسی خواهیِ ترک‌گرایانه بخشی از شهروندان ایران، حرکتی برای تغییر مرزهای ایران نیست بلکه مبارزه‌ای گفتمانی برای بازتعریف ایرانیت و هویت ایرانی است. تعریف رسمی موجود از ایران، ناقص و ابتر است و واقعیت ایران را بازتاب نمی‌دهد، بازتعریف ما بازتابی واقعی از ایران خواهد بود. نباید فرصت این تغییر گفتمانی را از دست بدهیم. از منظر سیاسی این تغییر با کاهش یا حذف برخی اصطکاک‌های غیرضروری با سایر نیروهای سیاسی، زمینه همراهی و پشتیبانی بیشتر آنها از مطالبات مشروع ما را فراهم خواهد کرد و در سطحی دیگر بهانه محافل ترک‌ستیز برای برخوردهای امنیتی با فعالان ترک‌گرای ایران و سم‌پاشی مداوم این محافل را نیز بلاوجه خواهد نمود. تعریف ما از ایران و پذیرش آن، مبنای دوری و نزدیکی ما با جریانات سیاسی دیگر خواهد بود. هر جریانی که پتانسیل پذیرش فاکتورهای واقعی ایرانیت را داشته باشد دوست ما خواهد بود و در غیر این‌صورت از قدرت و حمایت بالقوه میلیون‌ها شهروند ترک ایرانی محروم خواهد شد

وطن‌پرستی بر اساس شهروندی

وطن‌پرستی ما نه بر اساس نژاد و ژنتیک بلکه بر اساس شهروندی ایران تعریف خواهد شد، امکان تغییر مفهوم ایران به واقعیتی موجود به‌جای افسانه‌ای موهوم به گسترش پایگاه اجتماعی و سیاسی و افزایش قدرت نرم جنبش ترک‌گرایی خواهد انجامید. لذا با این تغییر پارادایم راه ما برای رسیدن به اهداف کوتاه‌تر و کم‌هزینه‌تر خواهد شد. آن‌چه در این‌جا به اجمال گفتم نیاز به شرح و بسط مفصل دارد و بر این باور هستم که علاقمندان ایران واقعی به غنای این بحث خواهند افزود. این تغییر پارادایم با برجسته کردن ایران و ایرانیت در گفتمان و جنبش توسعه و دمکراسی‌خواهی ترکان، زمینه همراهی و همکاری بیشتر جنبش با سایر جریان‌های سیاسی ایرانی را ایجاد و عمیق تر خواهد نمود. امید است از دل این تغییرات، امکان گشودن راه‌هایی برای خروج ایران و ایرانیان از این دوران سخت و طاقت‌فرسا به آینده‌ای روشن فراهم گردد.

مطالب مرتبط