بدن در تنانگی خود میدان تلاقی حضور اجتماعی و تشخص فردی است؛ آدمی در دنیای مدرن با جسم، ذهن و قلب تعریف میشود و حقوق انسانی در کلیت آن که جامعیت بینالمللی آن را «حقوق جهانی بشر» نمایندگی میکند و در عرصههای ملی و ملیت «حقوق شهروندی» را موضوعیت میدهد، در ساحههای زیستی و فرهنگی معنا مییابد. سخن گفتن از «جنسیت» و «ملیت» در دنیای معاصر در برگیرنده حق طبیعی آدمیانی است که در قراردادهای اجتماعی و قوانین موضوعه و عرفی، مفاهیم «جنس»، «ملت» و «هویت» را با معیارهای زیبایی شناختی و حقوقی - فراتر از انگارهای متافیزیکی و اخلاقی که نشات گرفته از باورهای قبیلهای و دینی هستند، در بافتارهای اجتماعی و گفتمانهای فرهنگی- سیاسی و اقتصادی به حقایق حقوق شخصی- اجتماعی و سیاسی پیوند میزند.
(1)
تشخص با تعریف نوین از «سکس»[1] و «جنسیت»[2] در تجدد معاصر با ساختارشکنی از فرهنگ احلیلمداری مردانه منبعث از اقتدار پدرسالاری(دولت- مسجد) و مبتنی بر آن(با تمامی مظاهر و نمودهای اخلاقی- دینی- عرفی و...)، «ملیت» و «هویت» را ورای ملیگرایی کلاسیک و رمانتیک به امنیت خاطر- رفاه اجتماعی و انتخاب سبک شخصی زندگی میکشاند و هویتگرایی حقوقی و مدنی را در گذار از ایدئولوژیهای سیاسی(اسلامیت- بنیادگرایی- دین اجتماعی و اخلاقی) قرار میدهد.
چیستی و کیستی مدرن ترکان آذربایجان ایران که بیش از سدهای با مدرن اندیشی و مدرن گرایی اواخر قرن نوزدهم پدید آمد، بیداری ملی را در ارتقا به شعور جمعی در اندیشههای سیاسی قالب ریزی کرده که لایههای بنیادین خود را وامدار ایدئولوژیهای سنتی است؛ خودآگاهی مدنی و ملی ترکان آذربایجان ایران از سویی گرفتار انگارهای شیعیستی است[3] و از سوی دیگر کنشها و رفتارهای چپ اردوگاهی[4] را در بخش عمدهای از تلاشهای فرهنگی و سیاسی از خود بروز میدهد؛ هر دو ساحت این گرفتاری، وامانده در ایدئولوژیگرایی است و از دست یابی به پارادایم های معرفتی[5] و گفتمانهای فکری و فرهنگی نوین و معاصر بازماندهاند. سنجش و گسست از ایدئولوژی طبقاتی جهانیگرایی و سوسیالیسم اردوگاهی و اسلام سیاسی، تأملی واقعگرایانه و رهاییبخش در مفاهیم و مقولات «سکسوالیته»، «جنسیت» و «ملیت» را ضرورت بخشیده است؛ نقطه مشترکی که ایدئولوژیهای دینی و عرفی چپروانه و راستگرایانه را در نگاه «سکسیتی» و تبعیضآمیز به «سکس»، «جنسیت» و «ملیت» شکل داده است؛ سنتگرایی ایدئولوژیک(هم در مکتب دینی و هم در انگارههای ایدئولوژیک) هم چنان که در آذربایجان ایران حقوق مدنی را زیرمجموعه «ستم ملی» و «مبارزه طبقاتی» میداند، «جنسیت» را هم به سیطره «تعصب جنسی» و «تفکیک جنسیتی» رانده و حقوق انسانی و شهروندی را از آحاد مردم دریغ داشته است.
(2)
بدون گذار از تلقی «سکسیستی» و «ستم ملی» و ادغام عینی و معرفتی آنها در مفاهیم و مصادیق حقوقی و هم چنین ساختارشکنی از بنیانهای معرفتی و تاریخی آنها و هنجارشکنی از رفتارهای تبعیض آمیز به زنان – و طبیعت- و مدنیت، نمیتوان گفتمان حقوقی و مدنی آذربایجان ایران را از لمپنیسم سیاسی و اغراض هیجانی و روزمرهگی رهانید. طرفه آن که بدون مدرن سازی حقوقی «جنسیت» و «ملیت» در دنیای معاصر، نمیتوان به حقوق بشری و شهروندی دست یافت و جامعهای دموکراتیک- توأم با امنیت خاطر و رفاه اجتماعی را محقق ساخت. از این دیدگاه، میتوان هویت ترکی را در آذربایجان ایران با بازخوانی سنجشگرانه آرا و افکار مدرن اندیشان، به مدرنیت معاصر ارتقا داد و حقیقت مدنی و حقوقی(عرصههای سکولاریته و لائیسیته) را در واقعیات زمانه و دگردیسی تئوریک- تاریخی و فرهنگی- جغرافیایی(زمینه های دیپلماتیک و ثروت تجاری- مالی)، به ثبت رساند. تنها از این راه است که توجه به «جنسیت» و «ملیت» در گفتمان حقوقی و مدنی آذربایجان در ایران، باعث رشد و تعالی ادبیات نوشتاری- حوزههای نمایشی- هنرهای تجسمی و سبک های موسیقیایی میشود.
بی تردید بدون پرداختی به غایت مدرن و حقوقی از مفاهیم «سکس»، «جنسیت» و «ملیت»، هرگونه تلاش سیاسی و فرهنگی در راستای ملی گرایی ترکی، عاری از حقیقت بوده و بازتولیدی از تکنولوژی سیاست ایدئولوژیک در عقب ماندگی فرهنگی و عقیم ماندگی فکری و سیاسی برای آذربایجان ایران خواهد شد.
***
به دنبال آشنایی با مدنیت مدرن که در جنگهای روسیه و روابط تجاری و فرهنگی- دیپلماتیک با عثمانی و بریتانیا برای سرزمین آذربایجان پیش آمد، برخی از نخبگان سیاسی و فرهنگی درصدد راه اندازی پروسه مدرنیزاسیون برآمدند. میدانیم عباس میرزای قاجار نخستین حکمرانی بود که از دارالسلطنه تبریز، پیگیر نوسازی گردید. او با درک و شناخت مقتضیات زمانه، قوای نظامی را با آرایش و روش نوین، ساماندهی کرد. همان زمان میرزا فتحعلی آخوندزاده آموختههای خود را از دنیای جدید در نوشتارهای ادبی و اجتماعی در مدرن اندیشی، بنیان گذاشت. با فاصلهای کوتاه اصول آموزشی جدیدگرایی اسماعیل گاسپیرالی توسط علی بی حسین زاده- حسن بیگ زردابی و احمد آقااوغلو، مدرنگرایی را در راستای ترکگرایی قرار دادند؛ از انگارههای مدرنی که ترک گرایان آذربایجانی را به خود مشغول گردانید، تحول تمدنی(احمد آقااوغلو) و مواجه با نقشهای جنسیتی(شفیقه گاسپیرالی، علی بی حسین زاده) و نوشتن از آموزش و آزادی زنان و دختران(حسن بیگ زردابی، میرزا حسن رشدیه) بودند؛ آنان پایههای اولیه چالش برانگیزی در اخلاقیات فردی و جمعی را برای آذربایجانیان تئوریزه کرده و از برابری زنان و مردان در عرصه های آموزشی- اجتماعی و سیاسی نوشتند.
رساله «سه مدنیت» از احمد آقااوغلو، مقالات علی بی حسین زاده در مسایل زنان، نوشتههای زردابی و داستانها و روزنامه نگاری جلیل محمد قلیزاده و تألیفات میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی در لزوم آموزش زنان و حضور اجتماعی آنان، متنهایی هستند که بنیادهای تئوریک و تاریخی سخن جنسیتی در گفتمان مدنی و حقوقی را در فرهنگ و اندیشه مدرن ترکان آذربایجان به ثبت رساندهاند. دستیابی به حقوق آموزشی و سیاسی توسط زنان در جمهوری آذربایجان(1918-1920) که نشأت گرفته از مدرن اندیشی ملی گرایانه محمدامین رسولزاده بود و در برههای از تاریخ سیاسی آذربایجان ایران، اعطای آزادی برای زنان و دختران، در حکومت ملی فرقه دموکرات(1942)، هم از جایگاه سابقه تاریخی و اهمیت رفتارهای سیاسی و فرهنگی تلاش های مدنی و حقوقی در آذربایجان ایران بشمار میروند. طرفه آن که تبعیضات هویتی- زبانی و فرهنگی بر آذربایجان ایران تا سالهای اخیر، ارتقای سخن جنسیتی را به دوره معاصر با تعلیق و تأخیر گرفتار ساخت. سخن جنسیتی و عشق تنانه، بخشهای فراموش شدهای است که در اشعار- ادبیات منثور و نوشتههای سیاسی بخشی از نخبگان آذربایجانی در ایران، به قلم کشیده شدهاند.
امروزه و در آغازین متنها و نوشتهها، با تحول معرفتی در گفتمان حقوقی و مدنی و دگردیسی فرهنگی و اجتماعی که بخش کوچکی از نخبگان آذربایجانی در ایران به تأسی از تغییرات تمدنی از آنها آگاهی یافتهاند، «سکس»، «جنسیت» و «سکسوالیته» همراه با مطالبات هویتی و سیاسی، به یکی از محورهای اصلی حقوقی و فرهنگی- سیاسی در آذربایجان تبدیل شده اند.
[1] - این واژه ناظر به مطالعه و تمایز هویت جنسی است که با عواملی چون: ۱- مشخصات بیولوژیکی جنسی، ۲- مشخصات کرموزوم ها، ۳- دستگاه تناسلی خارجی، ۴- دستگاه تناسلی داخلی، ۵- مشخصات هورمون ها انسان ها را به صورت مرد یا زن تعریف می کند.
[2] - واژه ای که هویت جنسی اجتماعی یک فرد را از تجارب تربیتی، آموزشی و با جامعه پذیری جنسی و اخلاقی تعیین می کند؛ نک: سکسولوژی- بحثی درباره فیزیولوژی و روانشناسی رفتار جنسی، ابراهیم جعفر کرمانی، انتشارات دهخدا، تهران، ۱۳۴۹.
[3] - در این مورد می توان تاثیرپذیری از شاخه های اسلام سیاسی الف) حکومت اسلامی با قرائت های ۱- هیأت مؤتلفه ای، ۲- اصلاح طلبانه و ۳- اصول گرایانه و ب) شیعیسم مجاهدین خلق را در رفتارها و کنش های بخشی از فعالین آذربایجان دید.
[4] - اشاره ام به رسوباتی است که مطالبات آذربایجان ایران را از دریچه لنینیستی- مائوئیستی و چپ اروپایی با اولویت طرح و حل ستم ملی به عمل و نظر می کشاند.
[5] - نک: آرای توماس کوهن- میشل فوکو و... دیگر نظریه پردازان پست مدرن در این مفهوم مدنظر است.