Tribun Logo

مجموعه این کنش‌های تاریخی، به لحاظ منطقی، به افزایش واقعی انتظارات شهروندان معترض برای ایجاد تغییرات اساسی در کشور می‌انجامند. انتظاراتی که دیگر مخاطب اصلی آنها نه حاکمان -که از آنها قطع امید شده- که مدعیان گذار از نظام مستقر هستند.

به زبان ساده مردم معترض، لابد انتظار دارند که متناسب با تمام رکوردشکنی‌های پرهزینه‌‌شان در مقابله با حکومت، اپوزیسیون هم در جهت تحقق شعار مشخص خود یعنی براندازی، دستاوردهایی بی‌سابقه را ارائه کند.

فعالان و جریان‌های مختلف اپوزیسیون، حتما در ترویج ایده‌هایی چون تحریم انتخابات در سطح جامعه، نقش بسیار مهمی داشته‌اند. اما بعید است که برای جامعه به‌شدت ناراضی، پذیرفتنی باشد که «پس از» هر میزان تحریم انتخابات از جانب مردم، مخالفان حکومت برنامه‌ای جز ابراز شعف از بابت «رفتن آبروی نظام» نداشته باشند. همان‌طور که ظاهرا پذیرفتنی نبوده که برای هر میزان هزینه‌دادن معترضان در خیابان‌ها، واکنشی جز «اعلام همبستگی» اپوزیسیون با اعتراضات مشاهده نشود.

مدعیان براندازی حکومت ایران، البته می‌توانند در توضیح کارنامه خود این استدلال را مطرح کنند که در هر مقطع، «چند قدم» به اهداف موعود نزدیک‌ شده اند. ولی این روش دستاوردسازی، که به طور نامحدود قابل تداوم خواهد بود، به طرز معنی‌داری یادآور توجیهات رایج در جریان اصلاحات، در توضیح عدم تحقق وعده‌های انتخاباتی است.

در آن زمان هم اصلاح‌طلبان، با شعارهایی از شهروندان رای می‌گرفتند که مفهوم تلویحی یا صریح آنها، محدود کردن قدرت رهبر و نهادهای زیرنظر او بود. اگرچه وقتی این هدف محقق نمی شد، از بهبود این یا آن شاخص آماری سخن می‌گفتند یا استدلال می کردند که به هر حال چند گام به تحقق اهداف ادعایی نزدیک‌تر شده‌اند. تعجبی نداشت که تکرار بیش از حد این توجیهات، به واکنش خشمگیانه شهروندان سابقا امیدوار به جریان اصلاحات و عدم همراهی آنها با فراخوان‌های انتخاباتی منجر شد.

با منطقی مشابه، قاعدتا همان طور که مردم برای همیشه به مدعیان اصلاح سیستم وقت ندادند، به طور نامحدود هم به مدعیان براندازی سیستم فرصت نخواهند داد.

به طور کلی، در شرایط نارضایتی گسترده جامعه، اگر جریان‌های اپوزیسیون دورنمای امیدبخشی را برای تغییر وضع موجود ایجاد کرده باشند، قابل انتظار است که طیف فزاینده‌ای از آنها، به فعالیت در مسیر تحقق این دورنما بپردازند.

ولی در فقدان دورنمای ذکر شده، غیرممکن نیست که به‌تدریج بخشی از شهروندان ناراضی، اساسا از تغییرات ساختاری ناامید شوند. این ناامیدی، می‌تواند باعث افزایش گرایش آنها به تصور «تغییر جزئی وضع موجود» از طریق سازوکارهایی چون انتخابات شود. حتی اگر امیدشان به تغییراتی باشد که در چارچوب نظام مستقر، منطقا زمینه‌ای برای تحقق نداشته باشند.