Tribun Logo

قبل از بحث در مورد فدرالیسم در ایران امروز، باید دو واقعیت را مد‌نظر داشت؛ اول این‌که نظام سیاسی کنونی به‌ هیچ‌ وجه نظامی غیرمتمرکز نیست و دوم این‌که هر دو نظام پهلوی و جمهوری اسلامی به‌شدت با ایجاد هر‌گونه نظام فدرال در کشور مخالف بوده‌ و هستند. آنچه در این بحث جالب به نظر می‌رسد این است که فدرالیسم در چارچوب شکاف‌های سیاسی قدیمی یا دوگانه‌های رایج سپهر سیاسی ایران مانند سکولاریسم علیه جنبش اسلامی، دموکراسی علیه استبداد، اصلاح‌طلبی علیه بنیادگرایی، سرمایه‌داری علیه سوسیالیسم و هژمونی دولت علیه جامعه مدنی، قابل طرح نیست و از این دوگانه‌ها تبعیت نمی‌کند. برخی سکولارها و دموکرات‌های ایرانی به همان اندازه‌ی اسلام‌گرایان و اقتدار‌طلبان با فدرالیسم مخالف‌اند و به همین دلیل، بحث درباره فدرالیسم همیشه فراتر از چارچوب‌های رایج سیاسی بوده و بسیاری از مفاهیم سیاسی‌ـ‌اقتصادی را به چالش می‌کشد.

اما بحث در مورد فدرالیسم در این مقطع زمانی می‌تواند با سه عامل مرتبط باشد: اول، ضعف و ناکارآمدی دولت مرکزی در ارائه خدمات به شهروندان ساکن استان‌های مرزی و مناطق حاشیه‌ای؛ دوم، گرایش شدید برخی ملیت‌ها یا قومیت‌ها به خودمختاری یا جدایی‌طلبی؛ سوم، سرکوب دائمی قومیت‌ها یا ملیت‌ها و نقض سازمان‌یافته حقوق اساسی آن‌ها مانند حق تحصیل به زبان مادری و حق انتخاب مقام‌های محلی.

استدلال مدعیان فدرالیسم در ایران

فدرالیست‌های ایرانی به‌دنبال اثبات کارایی، اعتبار و مشروعیت فدرالیسم از منظر فرهنگی، سیاسی و اقتصادی‌اند. پنج استدلال اساسی آن‌ها در این رابطه عبارت‌اند از:

۱) در بلند‌مدت، فدرالیسم بهترین شیوه حفظ وحدت ایران است. با توجه به تنوع جمعیتی ایران، نظامی که مشارکت سیاسی حقیقی را برای شهروندان فراهم نکند، نمی‌تواند حافظ وحدت ملی ایرانیان باشد. افزون بر این، فدرالیسم برای تمام ایران خواهد بود و منحصر به منطقه و قومیت یا ملیت خاصی نخواهد بود. کسانی که فدرالیسم را راهی به سوی تجزیه کشور می‌دانند، باید به نمونه‌های موفق این نظام در دنیا نگاه کنند. بسیاری از کشورها مانند هند، کانادا، آلمان، ایالات متحده آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر با جمعیت به‌مراتب بیشتر و متنوع‌تر از ایران، تحت حاکمیت نظام فدرالی زندگی کرده‌اند و تجزیه نشده‌اند. برعکس، فدرالیسم با وجود جوامع و ملیت‌هایی با پیشینه‌های فرهنگی و مذهبی متفاوت، موفق به حفظ انسجام و یکپارچگی جغرافیایی این کشورها شده است. در حالی که هیچ کشور فدرالی تاکنون تجزیه نشده است، همه کشورهایی که تجزیه شده‌اند نظامی غیر‌فدرالی و متمرکز داشته‌اند.

۲) عدم تمرکز از طریق فدرالیسم وسیله‌ای برای مقابله با فساد فراهم می‌کند. یکی از اصلی‌ترین ریشه‌های فساد در ایران تمرکز منابع ثروت و قدرت در دست گروه خاصی از مقام‌ها بوده است که اغلب از یک قومیت یا ملیت‌اند و یا این‌که با ارزش‌های قوم یا ملیت مسلط حکمرانی می‌کنند. این افراد حتی اگر به‌صورت دموکراتیک انتخاب شوند، تجمع قدرت و ثروتی عظیم در دستان آن‌ها به فساد گسترده و نظام‌مند می‌انجامد.

۳) سیستم‌های فدرالی در مقابله با چالش‌های محلی، نسبت به نظام‌های مرکزگرا، کارایی فوق‌العاده‌ای از خود نشان داده‌اند. در واقع، فدرالیسم یک ایدئولوژی سیاسی نیست بلکه روشی موثر برای حل مشکلات منطقه‌ای است. قریب به ۹ دهه انتصاب و تعیین مدیران از تهران الگوی مدیریتی ناکام و شکست‌خورده‌ای برای توسعه کشور بوده و مدیریت و توسعه منطقه‌ای و محلی قربانی چنین روش مرکزگرایی شده است. افزون بر آن، سیاست‌گذاری در کشوری با تنوع زیست‌محیطی، ثروت‌های فراوان و تراکم بالای جمعیتی به شیوه مرکزگرا کاملا ناموفق بوده است.

۴) نظام متمرکز و غیر‌فدرالی کنونی به حاکمیت موثر استان‌ها و شهرستان‌ها بر منابعشان اعتقادی ندارد. نظام کنونی ثروت‌های طبیعی مناطق مانند آب، مواد معدنی و منابع نفتی را به مناطق دیگر منتقل می‌کند، بدون این‌که به اهالی بومی این مناطق امکان برخورداری از این ثروت‌ها را بدهد. این تقسیم ناعادلانه به خصومت و دشمنی میان ساکنان مناطق مختلف کشور منجر شده است.

۵) به استثنای دوران معاصر، به‌مدت ۲۵ قرن، ایران را نظام‌هایی اداره کرده‌اند که تا حد زیادی استقلال مناطق زیر‌مجموعه امپراتوری را قبول داشته‌اند. در چنین نظامی، حاکم «شاهنشاه» خوانده می‌شد، بدین معنا که در محدوده امپراتوری، شاهان دیگری نیز زندگی می‌کردند که از استقلال زیادی برخوردار بودند و اغلب فقط از طریق خراج و مالیات با حکومت مرکزی در ارتباط بودند.

 استدلال مخالفان فدرالیسم

مخالفان فدرالیسم همانند موافقان آن بحث‌ها و استدلال‌های خاص خودشان را در رد نظام فدرالی مطرح می‌کنند که در ادامه، به چهار استدلال اصلی مخالفان اشاره می‌شود.

۱) برخی قومیت‌ها در ایران خواهان خودمختاری‌اند، اگر این فرصت به آنان داده شود و فشارهای سیاسی و امنیتی بر آن‌ها کاسته شود، به سوی مطالبه استقلال جغرافیایی گرایش پیدا می‌کنند. بسیاری از احزاب و گروه‌ها در مناطق گوناگون ایران به‌طور علنی خواستار جدایی شده‌اند و بسیاری خود را نه یک «گروه قومی» بلکه «ملت» می‌نامند. در چنین وضعیتی، فدرالیسم با منافع ملی تعارض دارد و مقدمه‌ای برای تجزیه کشور است.

۲) از حدود ۱۵۰ سال پیش تاکنون، هیچ برنامه و ایده‌ای برای پذیرش و اجرای روشن فدرالیسم در ایران وجود نداشته است. بنابراین اکنون، قبول و اجرای فدرالیسم در کشوری که به‌طور عملی تجربه‌اش نکرده است، به هرج‌و‌مرج منجر خواهد شد. فدرالیست‌ها نیز هیچ‌گونه برنامه عملی برای گذار از سیستم متمرکز به یک سیستم غیر‌متمرکز فدرالی ارائه نداده‌اند و افزون بر آن، تجربه شوراهای شهر و روستا بسیار محدودتر از آن بوده است که بتوان بر اساس آن تجربه مدیریت فدرالی را بنا کرد. این در حالی است که در نظام فدراتیو، حکومت‌های محلی از حقوق و مسئولیت‌های گسترده‌ای برخوردارند که نخبگان سیاسی و مردم آماده پذیرش آن نیستند.

۳) آنچه فدرالیسم در ایران می‌تواند انجام دهد با توانمندسازی نهادهای مدنی و نهادینه کردن دموکراسی، قابل حصول است. بنابراین، به‌جای توجه به فدرالیسم، بهتر است نهادهای مدنی و دموکراتیک تقویت شوند.

۴) فدرالیسم نظامی بوده است برای ادغام دولت و ملت‌های پراکنده، نه طرحی برای اداره کشوری یکپارچه. ایران هویت یکپارچه‌ای دارد و نیازی ندارد برای پذیرش و توجیه فدرالیسم، این هویت را از نو بسازد.