Tribun Logo

من متولد بیستم خرداد سال ۱۳۶۲در تبریز هستم. از سال‌های نوجوانی به جهت علاقه‌ای که همواره در فکر و روحم حس می‌کردم در انجمن‌های ادبی، کتابخانه‌ی تربیت و مجتمع فرهنگی هنری و جلسات استاد رحمانی شرکت کردم. سال‌های نوجوانی به نوشتن داستان و شعر سپری شد تا اینکه متوجه شدم ارتباط برقرار کردن با مضامین ادبی و شاعرانه‌ی زبان ترکی استانبولی را هم دوست دارم.

سال ۱۳۹۹ بود که تصمیم گرفتم علاوه بر ادبیات فارسی، به سراغ آثار و ادبیات داستانی ترکی استانبولی بروم و در نهایت یک مجموعه داستان کوتاه اثر "دنیز کارانفیل" را به زبان فارسی ترجمه کردم.

نسخه‌ی اورجینال کتاب را باعلاقه و اشتیاقی که داشتم، توسط یکی از آشنایان از استانبول تهیه کردم. "دنیز کارانفیل" از نویسندگانِ جوان و تازه کار ترکیه می‌باشد که آثار وی در سبک رئالیسم جادویی، با استقبال زیادی مواجه شده است. با خود نویسنده نیز، بعد از تهیه کتاب از طریق فیسبوک و اینستاگرام آشنا شدم. ناگفته نماند خود ایشان در پیدا کردن معانی و اصطلاحات بسیاری، با فروتنی تمام همواره کمک حال من بودند. جملاتِ آغشته به شعر، از ابتدای کتاب من را تحت تاثیر قرار دادند. دنیای داستانی که هم مترجم و هم مخاطب را وارد مرحله‌ی جدیدی از اندیشه می‌کند.

ادبیات، دنیایی مملو از وهم و خیال در عین واقع‌گرایی است. دنیایی نامٲنوس در اوج آشنایی و شناخت و فهم

لذتی بی‌شائبه که قطعا با خواندن در ما ایجاد می‌شود .

برای شروع کار دوم، این‌بار سراغ یکی از چهره‌های موفق و شناخته شده‌ی ادبیات داستانی ترک رفتم. "جمیل کاووکچو" که آثار قابل توجهی ارائه کرده است و برنده‌ی جوایز متعددی می‌باشد. حین مطالعه‌ی کتاب‌های ایشان پی بردم شخصیت و قهرمان داستان اغلب کتاب‌هایش به یک نفر خاص اشاره دارد. کسی که همواره از او به نیکی و محبت یاد کرده است. وی از دوستان صمیمی نویسنده بوده است که سال‌ها قبل از دنیا رفته است. بعد از چند جلسه صحبت با خود آقای کاووکچو، هم من و هم نویسنده تصمیم گرفتیم داستان‌هایی که شخصیت اصلی‌شان "راسیم نقاش" می‌باشد را یک‌جا جمع کرده و طی یک مجموعه داستان واحد که منحصر به شخص راسیم نقاش باشد، ارائه کنیم. نویسنده بارها و بارها بابت این موضوع که راسیم نقاش در ایران و زبان فارسی نیز زنده خواهد ماند خوشحالی خودش را عنوان نموده است. امید دارم در ماه‌های آینده خبر خوب چاپ این اثر بسیار ارزشمند را با دوستان و عزیزانم شریک باشم.

همواره اعتقاد بنده بر این بوده که چاپ کتاب چه تالیف باشد و چه ترجمه، مصادف با جشن کلمه‌ها می‌باشد. روز تولد بخشی از روح که در قالب کتاب به جهان قدم می‌گذارد. با ارائه‌ی کتاب قبل، از حضور خانواده‌ام کمال تشکر را داشتم که با آرامش، امنیت و اعتماد بنفسی که در من ایجاد کرده بودند توانستم با جهانی پر از حرف تازه آشنا شوم. در حین ترجمه‌ی کتاب دوم علیرغم تمام لذتی که برایم داشت شوربختانه مادرم دار فانی را وداع گفت و مرا با با اندوه و غمی جاودانه تنها گذاشت. ولی یقین دارم از جایی خیلی بهتر از دنیایی که ما در آن پایبندیم، همواره حواسش به من بوده و شاهد به بار نشستن آرزوهایم می‌باشد.