- محمد قائد، روزنامهنگار و نویسنده
توضیحی از علیرضا اردبیلی:
اثر عالی زیر از قلم بهترین روزنامهنگار امروزی ایران، ذکر نکته مشابه از اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را برای من اجباری میکند. در اتحاد شوروی سابق، کمتر کسی در رابطه با موضوع جنگ جهانی دوم و آلمان نازی میتوانست نام واقعی حزب حاکم به رهبری هیتلر را بشنود. معمولا از کلمه "آلمان فاشیست" برای نام بردن از آلمان نازی استفاده میشد. علت این کار، پوشانیدن پرونده 21 ماه "ماه عسل" آلمان نازی با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در ابتدای هجوم هیتلر به اروپا نبود. این پرونده بزرگتر از آن بود که با استفاده از "فاشیست" بجای "نازی" لاپوشانی شود.
مسئله اینجا بود که "نازی" یک اسم نبود و بلکه مخفف اسم طولانیتر حزب هیتلر بود. این نام در اصل "حزب ناسیونالسیت سوسیالیست کارگران آلمان" و به آلمانی (Nationalsozialistische Deutsche Arbeiterpartei NSDAP) بود.
چنانکه مشاهد میکنید، دو کلمه "کارگران" و "سوسیالیست" از کلمات مقدس ایدئولوژی کمونیستی هم در نام کامل حزب نازی حضور دارد و بخاطر حفظ تقدس این کلمات، مقامات شوروی، ترجیح میداند که برخلاف واقعیت، رژیم هیتلر را "فاشیستی" بخوانند و نه "نازیستی". در اصل، فاشیسم مقدم بر تاریخ جنگ جهانی دوم بود. "حزب ناسیونالیست فاشیست" Partito Nazionale Fascista به رهبری بنیتو موسولینی در 7 نوامبر 1921 بنیانگذاری شده بود.
در اتحاد شوروی، مردم و حداقل روشنفکران، متوجه این شامورتیبازی بودند و بلافاصله بعداز فروپاشی شوروی، این اجبار و عادت نیز مثل بسیاری از مقررات رژیم کمونیستی منسوخ شد و بمرور در زبان روسی نیز، "آلمان نازی" بکار رفت.
جالب است که در دنیای دیجیتال مربوط به زبان سوئدی (طبق یک جستجو در گوگل) کلمه "آلمان فاشیست" نسبت به کلمه "آلمان نازیست" کاربرد ناچیزی دارد. اما در زبان روسی، "آلمان فاشیست" همین امروز بعداز سه دهه سپری شده از دوران کمونیستی، هنوز هم بیشتر از "آلمان نازی" کاربرد دارد. اما طبق جدولی من بر اساس نتایج استخراج شده از گول تنظیم کردهام، در زبان سوئدی، کاربرد صفت "نازی" برای آلمان هیتلری 510 بار بیشتر از صفت "فاشیست" است.
وضعیت زبان فارسی مثل زبان روسی نیست. با این اینهمه میزان کاربرد صفت "نازی" تنها حدود 4 بار بیشتر از صفت دیگر که در مقایسه با 510 بار زبان سوئدی، تفاوت مهمی است. احتمالا این فرق بخاطر تأثیرپذیری بیشتر فضای زبان فارسی از زبان سیاسی اتحاد شوروی است. (پایان توضیح)
دو مخفف FATF و CFT تقریباً هیچ گاه در رسانههای ایران ترجمه نمیشود، نه در تیتر درشت و سرخط خبرهای مطبوعات، نه در تلویزیون وطنی که به هلیکوپتر میگوید بالگرد، و نه حتی در صحبت وزیروکیلهایی که از فرط استکبارستیزی و غربگریزی روی پا بند نیستند.
آیبیام و بامو و الجی مارک تجارتیاند، و ناسا یادآور آپولو و فضاپیماست. سیا و موساد و ساواک و کاگب (یا کیجیبی در تلفظ انگلیسی) علایم اختصاری تشکیلات هراسآوری است که برای رساندن مَخافت قضیه کفایت میکند.
اما مخفف دبلیواچاو (WHO) را حتماً بسط میدهند و سازمان بهداشت جهانی ترجمه میکنند تا همهٔ شنونده/خوانندهها ملتفت اهمیت موضوع و وخامت وضع، مثلا بیماری همهگیر، باشند. در زیرنویس تلویزیون فرنگی گاه بین حروف آن نقطه میگذارند تا 'هو' خوانده نشود.
حالا FAFT و CFT را به فارسی ترجمه نمیکنند (و مانند اسامی بیبیسی و صدای آمریکا وسط جملهٔ فارسی با حروف لاتین مینویسند ــــ شاید به نشانهٔ قاطیشدن مادهٔ بیگانه، مثل ریگ توی برنج). اولی مخفف گروه ویژه اقدام مالی برای پیشگیری از پولشویی و کمک به تروریسم، و دومی به معنی میثاق بانکها علیه تدارک مالی تروریسم است.
برخی اهل نظر و ادیبان گفتهاند زبان برای نگفتن یا پوشاندن منظور است. فروید معتقد بود کلمهای که ناخواسته از دهن فرد میپرد منظور نهانی او را لو میدهد.
کسانی از اشاره به "تروریسم اسلامی" برآشفته میشوند. اما اختلاف نظر در این باره محدود به نظام اسلامی نیست. گفتهای است مشهور که "رزمندهٔ راه آزادی من در چشم تو تروریست است" و برعکس. به گفتهٔ سعدی، "محبوب من آن است که نزدیک تو زشت است."
جمهوری اسلامی هم اعتقاد دارد لژیون خارجیاش عدهای مظلوم حقطلب، اما تفنگچیهایی که به نفع اربابانی دیگر فعالیت میکنند "تروریستهاییاند از خدا بیخبر". با این همه، کلا ترجیح میدهد در تبلیغات سیاسی و سخنرانی و رسانهها کلمهٔ تروریسم و پولشویی هرچه کمتر به کار رود ــــ شاید تا چشم و گوش خلایق زیاد باز نشود.
بحث دولتهای عضو آن دو میثاق و معاهده این نیست که اعلام کنید پول از کجا به کجا میرود؛ این است که در درجهٔ اول خودتان بدانید کیبهکیست. حرف رژیم ولایی این است که خودمان میدانیم خوب هم میدانیم اما نه به شما مربوط است و نه حتی به دولت رسمی خود ما.
بازاری خداترس شیعه مبلغی به صاحب دشکچه و فتوا میپردازد تا بقیهٔ وجوه آلوده به ربا و بهره و حرام را با دعا و فوت (foot، نه fowt) حلالتر از شیر مادر و طیّب و طاهر گرداند. نیازی نیست صاحب مال توضیح دهد پولها از کجا آمده و به کجا خواهد رفت. به این کار "ردّ مظالم" میگویند. ما پول میشستیم وقتی این حرفها به عقل جن نمیرسید.
با این همه، امروزه در نقل و انتقال پول در بانکهای ایران هم فرستنده باید قید کند بابت چه کالا یا خدماتی میپردازد. صندوقدار بانک دست به تحقیق نمیزند که آنچه مشتری مینویسد واقعیت دارد یا نه. اما چنانچه کار به جاهای باریک و رسیدگی قضایی بکشد اظهار خلاف واقع در سند مالی میتواند جرم محسوب شود.
زمانی که زبان فرانسه در متون علمی و دانشگاههای ایران رواج داشت برخی پزشکان گاه مثلا برای اشاره به فوت بیمار کلمهٔ décédé به کار میبردند تا تأثیر منفی روی سایرین نگذارد. اگر میخواستند منظورشان را به زبان زرگری بیان کنند به هر هجا یا سیلاب یک حرف ز با همان حرکت اضافه میشد: فوزوـ تـِزِه ـ شوزوـ دزه. یا: ریزیـ قزه- رزه- حزه ـ مزه- تزه- روزوـ سَزَــ رَزَ ــ کِزه ــ شیزی ــ دزه ــ هِزه.
نویسندهٔ فقید اسماعیل فصیح در رمان "ثریا در اغما" عبور عین جمله از قیف سانسور را نامحتمل دید و برای نقل صحبت چند مرد ایرانی در پاریس دربارهٔ هموطن مؤنث جملهای با تکنیک زبان زرگری ابداع کرد: "خوزوــ شِزِه ــ گِزه ــ لِزه ـــ هزه ــ وَزَــ لیزی ــ نـَزَه ــ میزی ــ دزه. "
در ایران افرادی که در "پارتی مختلط شبانه" یا روز روشن روی پشتبام اقدام به ترقصّ و ضبط فیلم و پخش در شبکههای اجتماعی کنند به اتهام اشاعهٔ فساد کیفر میبینند. به السّابقون والسّارقون/ اولئک گانگسترون هم که دست به دزدیهای هنگفت میزنند و بار ِ تا هفتپشتشان را میبندند اتهام فساد مالی وارد میشود. در زبان عادی و غیراداری به اقدام اول میگویند خوشگذراندن، به دومی میگویند دزدی. رژیم سابق هم واژهٔ فساد را به کلمات عریان و همهفهم دزدی و اختلاس ترجیح میداد.
در مقابل، پیچیدن کلمات در لایهای از تعابیر فنی ترفندی است برای ارتقای مفهوم از پیشپاافتاده به متعالی. نان سفید یا ساندویچی بلکی یا بولکی و باگت را در روزگار جدید در کارگاهی میپزند با تابلو "نان فانتزی" (دوبله به خارجی: فانتاستیک برِد). اگر قصابی میتواند سوپر پروتئین باشد، به نانوایی هم میتوان گفت کربوهیدراتی. و به ماهیفروشی: امگا ۳ و اسیدهای چرب اشباعنشده.
اوایل رژیم اسلامی بالای خبر مربوط به اعدامهای دوجینی مینوشتند "بسمالله القاصم الجبـّارین" ـــــ به نام خدای درهمشکنندهٔ ستمگران و زورگویان. طاعنان میگفتند منظور واقعی باید درهم کوبیدن دفتر و دستک نویسندگان و روزنامهنگاران باشد.
با هزیمت و سینهٔ دیوار رفتن سران رژیم سابق و پایان قطعی آن، ابتدا ترجمهٔ جمله را به "درهمشکنندهٔ سرکشان" تغییر دادند تا مناسب حالوهوای دههٔ ۶۰ شود. پیشتر حکومت بد بود و مخالفانش خوب، حالا برعکس. در قدم بعد، جملهٔ تهدیدآمیز از رواج افتاد و در پارچهنویسی شهرداری جایش را داد به "خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد." مدرنسازی مفهوم الوهیت و تلطیف به جای دهشتافکنی.
دو مورد از فهرست طولانی صفات پروردگار هم که قدیم در متن مکرر به کار میرفت اکنون منسوخ شده: جبـّار (قاهر، مسلط، مجبورکننده) و منتقِم (انتقامگیرنده).
با این همه، طرز فکر پشت آن کلمات و عبارات و جملات تدوام مییابد. در کاشیکاری مکانهای مذهبی میبینیم الجبـّار و المتکبـّر همچنان جزو صفات پروردگار به حساب میآید.
از مفسّرین بپرسید اصلاً چرا خالق بینیاز سماوات والارض باید زور بگوید و کبر بورزد و چگونه میتوان بدون کینهتوزی، یعنی زندهنگهداشتن خاطرهٔ سرشار از تنفر، انتقام گرفت. پس از مقادیری ژیمناستیک کلامی و گرداندن روی چرخفلکی فلسفی، شما را گیجتر از پیش به حال خود رها میکنند.
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۱۶ مه ۲۰۲۱
منبع: صفحه "ناظران میگویند" بی بی سی فارسی
از همین نویسنده در سایت بی بی سی فارسی:
- شاملو؛ دهه و دههها
- سوم اسفند ِ رضا خان سوادکوهی؛ ظهور ِ شاید تصادفی، صعود ِ یقیناً مقاومتناپذیر
- سی خرداد؛ روزی که مدتها پیش آغاز شده بود
- فانوسی دریایی، برجی در صحرا
- معصومیت بربادرفتۀ شاعر
- درباره داریوش همایون؛ لایههای نوشته، مراتب نویسنده
- نگاهی دیگر؛ سانسور بهعنوان خشکشویی