Tribun Logo

کمونیسم معمولا تا وقتی که در اوپوزیسیون مجبور به دفاع از حق شده و تا وقتی که از طرقی (مثل کودتا یا انقلاب) به قدرت برسد،  (مثل آیت اللهEntexabat خمینی) به امر تقیه توسل کرده است. 

اما بازی سرنوشت در مورد کمونیستهای ایرانی، اتفاقات عجیبی را موجب شد. از جمله، اینان در ایران دچار پارادوکس در همراهی با مردم علیه رژیم  کمونیست کُش جمهوری اسلامی یا همراهی با همان رژیم بر علیه امپریالیسم شدند.

اگر رژیم شاه مانده بود و همچنان پروانه کسب "سگ زنجیزی امپریالیسم" و "ژاندارم منطقه" بنامش بود، کمونیستها همچنان میتوانستند با جنبش ضد رژیم (که طبعا جنبش ضد امپریالیستی هم بود) همدلی کنند و منتظر به دست آوردن فرصت برای برپایی رژیمی از نوع افغانستان کمونیسیت یا یمن جنوبی و اتیوپی هایله ماریام باشند و مجبور نمی‌شدند جنبش حق طلبی و ضد تبعیض آذربایجان بر علیه رژیم را مثل "دشمن" برای خود تعریف کنند. این یک تغییر مهم بود که مانع پیش گرفتن پوپولیسم کلاسیک کمونیستها برای همراهی با مردم برعلیه یک رژیم غیرکمونیستی شده است. طلیعه این وضعیت با انقلاب اسلامی و بخصوص اشغال سفارت ایالات متحده آمریکا از سوی حزب اللهی‌ها در تهران، ظهور کرد. در آن سالها، رویکرد آمریکاستیزانه و اسرائیل ستیزانه رژیم اسلامی از سوی همه نیروهای سیاسی (بجز جریانات اندکی) مورد پشتیبانی قرار گرفت. با اینهمه آتش حمایت کمونیستها از این عمل توحش‌آمیز، بیسار تندتر بود. بمرور با تحکیم رژیم و گسترش سرکوب سیاسی به نیروهای چپ، انشقاقی در میان چپ واقع شده و این نیروها به دو نیمه طرفداران و مخالفان رژیم بدل شدند. آن نیمه که بر علیه رژیم جمهوری اسلامی جهت گیری کرد، دو دلیل برای این خط مشی خود داشت: سرکوب بخشی از نیروهای سیاسی شامل کمونیستهای در داخل کشور و صبغه "نه شرقی" در سیاست خارجی "نه شرقی نه غربی" رژیم جمهوری اسلامی ایران. یعنی در اوج کمونیست کُشی‌های رژیم جمهوری اسلامی نیز، جنبه غرب‌ستیزانه سیاستهای رژیم، مورد حمایت نیروهای چپ بود و اگر انتقادی به سیاست خارجی رژیم داشتند، بیشتر بخاطر رادیکال نبودن غرب ستیزی رژیم و توأم با اتهام عدم صداقت رژیم اسلامی ایران در این جهاد و  سازشکاریهای رژیم با غرب بود.

 

از بخت بد کمونیستها، بویژه بعداز فروپاشی شوروی و حذف شعار "نه شرقی" و پیوستن یکدلانه رژیم جمهوری اسلامی ایران به شعار "نه غربی"،  رژیم جمهوری اسلامی پرچم جهاد ضدامپریالیستی در دنیا را بعهده گرفت و از دل خود جهادیستهای بدنامی (برای کمونیستها و ضدامپریالیستها "بنام") چون "سپاه قدس پاسداران انقلاب اسلامی ایران"، حزب الله لبنان، و قاسم سلیمانی را از دل خود بیرون داد.  طرفه آنکه، با افول "اردوگاه سوسیالیسم"، در میدان جهاد ضدامپریالیستی از نظر رهبری جهاد ضدامپریالیستی، یک خلاء مطلق حاکم بود.

 Be pish

از سویی جنبش ملی آذربایجان که دوران جنگ سرد طرفدار شوروی و "جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان" بود، با یک ایدئولوژی‌زدایی دمکراتیک، خود را از آلت دست شدن برای تبلیغ ایدئولوٍی توتالیتر کمونیستی رهانید و به همین خاطر هم، به یک جنبش ملیونی بزرگ در ایران تبدیل شد.  در دوران جنگ، همه دست‌آوردهای فرهنگی جمهوری آذربایجان، نشانه مرحمت روسیه و معجزه ایدئولوژی کمونیستی تلقی می‌شد.

با فروپاشی اتحاد شوروی و تشکیل جمهوری سوم آذربایجان، این کشور، در محاسبات کلان، دیگر  نه در کنار روسیه و چین و کره شمالی (مثل جمهوری اسلامی) بلکه در کلیت سیاست بین المللی خود، (بدون اعلام دشمنی با ایران و روسیه و چین)  نزدیک به ترکیه، اسرائیل و غرب است. جمهوری آذربایجان، اولین کشور از میان 14 جمهوری متولد شده از دل فروپاشی شوروی سابق بود که اقدام به  اخراج نیروهای نظامی روسی بجا مانده از دوران شوروی کرد و  در هام دوره رابطه تنش آلودی با جمهوری اسلامی ایران هم پیداکرد. این مسئله در دنیا سر و صدای زیادی کرد و در مقایسه با همسایه غربی خود یعنی جمهوری ارمنستان که به مهمترین متحد روسیه و جمهوری اسلامی در منطقه تبدیل شده بود، نمیتوانست از دید کمونیستهای ایران پنهان بماند. جمهوری ارمنستان بعدا به پایگاهی برای جمهوری اسلامی ایران جهت کم کردن از بار فشار تحریمهای ایالات متحده امریکا و متحدینش تبدیل شد.

فلذا، کمونیستهای ایرانی با فروپاشی شوروی مجبور به یک انتخاب از میان دو آلترناتیو زیر بوده‌اند:

  • آلترناتیو اول: رویه پوپولسیم چپ (و حمایت سنتی از هر جنبش اعتراضی حق طلب، تا وقتی که خود کمونیستها در اپوزیسیون هستند). در اینصورت بایستی از جنبش ملی آذربایجان نیز تا وقتی که یک دولت کمونیستی در ایران سر کار بیاید، حمایت میکردند.

  • آلترناتیو دوم: قرار گرفتن در جبهه روسیه (اینبار بعنوان نیروی صرفا ضد غربی) و جمهوری اسلامی و شبکه وسیع آن در امر جهاد ضدامپریالیستی این رژیم با پروژه‌هایی مثل قتل عام اهالی سوریه یا مزاحمت برای نیروهای غربی مستقر در عراق و افغانستان.

مسئله اینجاست که رویه مارکسیستی مورد عنایت کمونیستهای ایران و جهان، همیشه دائر بر عزیمت از میدان کلان درگیری بوده است و در گذشته نیز، کمونیستها حتی از رژیمهای کمونیست کُش ضدامپریالسیت (مثل رژیم حسن البکر و صدام حسین در عراق) دفاع میکردند. در این وضعیت ایجاد شده بعداز 1991 نیز، کمونیستهای ایرانی با حرکت از نگاه کلان به تحولات دنیا، از همه عناصر جبهه جهاد ضدامپریالیستی از قبیل روسیه، چین، جمهوری اسلامی ایران، قاسم سلیمانی، جمهوری ارمنستان، سوریه. (کمونیستهای ایرانی در دوران شاه، بحثی حول دو مفهوم "تضاد اصلی" (میان کار و سرمایه) و "تضاد عمده" (خلق با امپریالیسم) داشتند که مرجح بودن تضاد دوم بر تضاد اول را از آن نتیجه می‌گرفتند. K Az HKK

من از این وضعیت نه اینکه خوشحال نیستم بلکه آنرا توهین به یاد و خاطره نیک چندین نسل از شایسته‌ترین روشنفکران و جوانان و صاحبان دلهای پاک و سرهای پرشور ایران را می‌دانم. دفاع از قاسم سلیمانی، پوتین و اشغالگری ارمنستان و پاکسازی اتنیکی یک ملیون انسان از سوی آدمکشان ارمنی، با هیچ منطقی در شأن مبارزه عدالتخواهانه و شعارهای برابری طلبانه جانهای شیفته تعداد بیشماری از میان کمونیستهای ایران نیست. کمونیستهای ایران نه دموکرات بودند و نه دغدغه حقوق بشر داشتند، اما هرگز همراه با رژیم حاکم، برعلیه حق طلبی مردم خود نیز، شعار ندادند. کارزارهای نفرت پراکنی محافل عدیده کمونیست امروزی، علیه ملیونها انسان حق طلب آذربایجانی، و چسبانیدن دست و دلبازانه اتیکت "پان‌ترکیسم" به هر خواست رفع تبیعض در میان ترکهای آذربایجان و غیرآذربایجان در ایران، چیزی جز شراکت در سرکوب خشن حقوق بشر از سوی کمونیستها نیست. افزون بر این، دشمنی با جمهوری آذربایجان و دفاع جانانه از اشغالگری جمهوری ارمنستان و "جنگ افروزی" نامیدن آزادسازی شهرهای اشغالی آذربایجان، چیزی نیست که از دید آذربایجانیها در ایران پنهان بماند یا فراموش شود. جالب است که جهاد کمونیستهای ایرانی در جبهه ضدامپریالیستی جمهوری اسلامی ایران از سیاست ماله کشی سنتی در رابطه با رژیمهای آدمخوار ضد غربی پیروی می‌کند و امر جدیدی نیست. یعنی کمونیستها در گذشته نیز از همه قدرتهای غیرکمونیست اما مزاحم غرب مثل رژیمهای صدام حسین، حافظ اسد جمال عبدالناصر دفاع می‌کردند و امروز نیز در دفاع از کلیت نظام جمهوری اسلامی با شرکت در بندبازی جناحهای درون رژیم از هیچ زحمتی مضایقه ندارند. انصافا هم اوپوزیسیون ضد جمهوری اسلامی با این سیاست کمونیستها، مسئله دارد و از آن خشمگین است.

آنچه جدید است، اعلام جهاد بخش مهمی از کمونیستها برعلیه بخشی مهمی از جامعه شهروندی (دهها ملیون شهروند تُرک ایران) است که اتفاقا این جنبه از جهاد کمونیستی مورد حمایت نئوناسیونالیستهای موسوم به اصلاح طلب در درون رژیم و اوپوزیسیون ناسیونالیست جمهوری اسلامی هم هست.

مطالب مرتبط