Tribun Logo

حزب عدالت و وتوسعه به رهبری رجب طیب اردوغان در انتخابات دوم نوامبر 2002 با کسب 34 درصد آرای شهروندان ترکیه به حزب حاکم این کشور تبدیل شد. در انتخابات بعدی در 22 ژوئیه 2007 همین حزب با نزدیک به 47 درصد آرا، قدرت خود را تثبیت کرد تا در 12 ژوئن 2011 میزان آرای خودش را به 50درصد (!) برساند و هنوز هم این حزب حتی در صورت باخت انتخابات پیش‌ رو، بزرگترین حزب سیاسی این کشور است.

این رفتار رأی دهندگان ترکیه را چطور باید فهمید؟ کشوری که عمر متوسط حکومت‌هایش 17 ماه بوده است و حکومتهای مستعجل یک ماهه را هم بیاد دارد، چگونه به این درجه از وفادارای به حزب حاکم متقاعد شده است؟

حق آن بود که حتی در صورت ارائه درخشان‌ترین نمونه رهبری و پیشرفت در همان دو دور اول، این حزب حداقل برای یک دوره به استراحت اجباری اعزام می‌شد. همانطور که در انتخابات 13 سپتامبر 2021 در نروژ، با یکی از موفق‌ترین حکومت‌های تاریخ این کشور به رهبری Erna Solberg ائرنا سولبرگ شد. مردم حق دارند که خوشی زیر دلشان را بزند و در تاریخ کشورهای دارای انتخابات آزاد، این امر چندان نادر نیست. بگذریم که میزان تورم، بیکاری و هزار و یک درد بی‌درمان و با درمان دیگر جامعه ترکیه، ربطی به دوران واقعا طلایی نروژ تحت رهبری ائرنا سولبرگ و حزب محافظه‌کار در فاصله 2013ـ2021 ندارد. حرف من این است که اگر ترکیه 2011 بعداز دو دور رهبری حزب عدالت و توسعه به گل و بلبلی نروژ 2021 هم بود، در فضای بی‌ثبات سیاسی ترکیه در یک منطقه متلاطم‌، بازهم رفتن این حزب از قدرت، منطقی‌تر از ماندش آنهم برای 12 سال دیگر بود.

چرا چنین نشد؟ چرا هنوز هم 21 سال بعداز اولین انتخابات موفق حزب عدالت و توسعه، میزان آرای این حزب و رهبر آن، زیر 10 درصد و 20 درصد و حتی زیر 30 درصد پیش‌بینی نمی‌شود و برعکس در بزرگترین میادین شهرهای ترکیه دریایی از جمعیت به حرفهای رجب طیب اردوغان گوش می‌دهند؟

شاید تصور کنید که پایین کشیده شدن یک حزب سیاسی حاکم باید از طریق کاهش تدریجی آرای حزب صورت گیرد و ریزش یکباره آرای یک حزب حاکم با رهبری کاریزماتیک، امر چندان قابل انتظاری نمی‌تواند باشد. صرفنظر از نمونه‌های جهانی این گونه ریزش‌های ناگهای آرای حزب حاکم با رهبری کاریزمارتیک، نمونه این بی وفایی رأی دهندگان ترکیه به احزاب و رهبران محبوب دیروز خود هم در دست است. بعنوان مثال "حزب دموکراتیک چپ" که تحت رهبری یکی از کاریزماتیک‌ترین رهبران تاریخ سیاست ترکیه یعنی بولنت اجویت در فاصله 1995 تا 1999 بصورت یک پایه مهم ائتلاف در اقتدار سیاسی بود، بدون هیچ روند تدریجی و بسرعت آرای خودش را از دست داد. این حزب که در انتخابات 18 آپریل 1999 با 22 درصد از مجموع آرای ریخته شده به صندوقها، بزرگترین حزب سیاسی ترکیه شد، در انتخابات بعدی به تاریخ سوم نوامبر 2002 در حالی که شخص بولنت اجویت در مقام نخست وزیری بود زیر دو درصد آرای رأی دهندگان ترکیه را کسب کرد. (یک و بیست و دو صدم درصد)

میزان سیاسی بودن جامعه ترکیه، سابقه طولانی انتخابات و دست به دست شدن اقتدار حکومتی از سوی صندوق رأی امری عادی در ترکیه است. در این کشور حتی احزابی که به دنبال کودتای نظامی موافق اراده ضمنی کودتاگران به حاکمیت می‌رسیدند در یک انتخابات بعدی براحتی از حاکمیت عزل می‌شدند و مثل کشورهای کودتایی آمریکای لاتین، حکومت بعداز کودتا، عمری طولانی پیدا نمی‌کرد.

در همه موارد شکست حزب سیاسی برکشیده شده از سوی کودتاگران، حزب حاکم در حالی از سوی رأی دهندگان به زیر کشیده شده است که کلیه امتیازات ناشی از تصاحب قدرت حکومتی در اختیار آن حزب حاکم بوده‌ است.

مدد گیری قشر صاحب امتیاز ترکیه از راهکارهای غیردمکراتیک برای غلبه بر حکم رأی دهندگان در صندوق رأی در جریان کارزارهای انتخاباتی منجر به پیروزی اردوغان در سوم نوامبر 2002 ادامه داشت و بعداز آن تاریخ در این 21 سال هم هرگز هوس توسل به شیوه‌های غیردمکراتیک برای خزیدن به قدرت از سر صاحبان سنتی امتیازات بیرون نرفته است. از جمله همین امروز می‌توان در ویدئوی بجای مانده در یوتیوب شاهد این تلاش دنیز بایکال رهبر وقت حزب جمهوریخواه خلق ترکیه شد. در آن مناظره که اوغور دوندار، 9 روز قبل از انتخابات 3 نوامبر 2002 مدیریت می کند، علیرغم سیر درست مسیر و تکنیک بحث و نحوه استدلال‌های طرفین، دنیز بایکال سعی در توسل به شیوه‌های غیردمکراتیک برای حذف رقیب جوان خود رجب طیب اردوغان را دارد. وی رندانه به اردوغان یادآوری می‌کند که حکم محکومیتی (بخاطر خواندن یک شعر در مورد اذان و مناره) در انتظار وی است. دنیز بایکال که آشکارا در مناظره کم می‌آورد با القای غیرممکن بودن نخست وزیری اردوغان، در صدد نا امید کردن طرفداران وی برمی‌آید. بعدها حزب جمهوریخواه خلق هرگز قدرت سیاسی برآمده از اراده رأی دهندگان مخالف خودش را به رسمیت نشناخت و این برخورد تفرعن‌آمیز با رأی دهندگان را تا به امروز حفظ کرده است.

محافظه‌کاری جامعه ترکیه

در اینکه جامعه ترکیه به درستی صفات مؤمن و محافظه‌کار را با خود دارد، بحثی نیست. بحث مهم این است که این ایمانداری و محافظه‌کاری چه تأثیری در رفتار انتخاباتی جامعه 85 میلیونی ترکیه دارد و اردوغان چه مقدار از موفقیت سیاسی شگرف خود و حزبش را مدیون این محافظه‌کاری است.

سابقه تاریخی به ما می‌گوید که نجم الدین اربکان بعنوان پدر جنبش بازگشت به خویشتن اسلامی در ترکیه هرگز نتوانست میزان آرای خودش در انتخابات را به 22 درصد برساند. (21 ممیز 4 درصد در انتخابات 24 ماه دسامبر 1995) باید بخاطر داشت که نجم الدین اربکان تنها یک سیاستمدار محافظه‌کار مسلمان نبود بلکه دکترای رشته مکانیک با سابقه تحصیل و کار در صنایع اتوموبیل‌سازی آلمان بود و در ترکیه نیز ابتکارات موفقی برای توسعه صنایع کشور به کار بسته بود.

نکته مهم قابل ذکر در این مورد، آنکه، درجه محافظه‌کاری جامعه ترکیه در همه دوران اقتدار حزب عدالت و توسعه و در همه زمینه‌ها، سیر نزولی داشته است. اگر رأی این حزب تأثیر شدیدی از محافظه‌کاری جامعه ترکیه می‌داشت، آرای این حزب نیر پا به پای رشد درجه سکولاریزاسیون جامعه و کاهش محافظه‌کاری جامعه باید سقوط می‌کرد. موفقیتهای اردوغان و حزبش با اشاره به رأی دادن از سر محافظه‌کاری و تعصب دینی حتما بخشی از واقعیت است اما به تنهایی نمی‌تواند اقتدار 21 ساله یک حزب در کشور متلاطمی مثل ترکیه را توضیح دهد.

وفاداری توده رأی دهنده

میتوان ادعا کرد که حزب عدالت و توسعه دارای یک توده رأی دهنده ثابت است که مثل طرفداران متعصب یک تیم فوتبال، در هر هوایی طرفدار حزب و رهبر محبوب خود هستند. ارقام مربوط به انواع انتخابات و رفراندوم‌ها از 21 سال گذشته، این مدعا را تأیید نمی‌کند.

واقعیت آن است که حزب عدالت و توسعه بمراتب کمتر از هر حزب ديگر ترکيه، از حمايت ايدئولوژيکي و بيش از هر حزب ديگري، متکي به آراي حمايتي براساس دستاوردهاي مادي و رفاه عمومي است. از جمله، کاهش آراي اين حزب به دنبال رکود اقتصادي ترکيه (در ادامه رکود جهاني 2008) مؤيد اين ادعاست. در انتخابات محلي 29 مارس 2009، حزب عدالت و توسعه کمترين آراي دوران اقتدار خود يعني 38 درصد را بدست آوردم و بعدها در جریان انتخابات محلی استانبول، همین رأی دهندگان حزب عدات و توسعه، حزب خود را با تنبیه مجبور به پذیرش باخت خود در قبال رقیب کردند. (23 ژوئن 2019)

آزادی انتخابات، دانش رأی دهندگان و وجود آلترناتیو برای دادن رأی

داشتن حق رأی به معنی قطعی بودن نتیجه انتخابات به نفع دموکراسی و توسعه نیست و نمونه‌های تاریخی رأی دادن مردم به آلترناتیوهای جنگ طلب و نژادپرست کم نیست. همین امروز در پیشرفته‌ترین کشورهای دمکراتیک غربی، آلترناتیوهای قهوه‌ای (مهاجر ستیز، دیگر ستیز و نژادپرست) براحتی آرای حول 10 تا 20 درصد را دارند و مثلا در آستانه انواع انتخابات در فرانسه، امکان جدی پیروزی ناسیونالیستهای افراطی مطرح می‌شود.

مهمترین نقطه قوت دموکراسی‌ها، دادن امکان رأی به شهروندان نیست. دموکراسی‌ها از این رو (لااقل در طولانی مدت) شکست ناپذیر می‌شوند که تیم‌های متعدد توانا در مدیریت اقتصاد، علم و سیاست کشور را طی سالیان طولانی تربیت می‌کنند. شایسته پروری و شایسته سالاری ابتدا در درون این تیم‌ها (همان احزاب سیاسی) عمل می‌کند و توانا‌ترین‌ها را در جایگاه کادر رهبری حزبی جایگزین می‌کند. در دور بعدی طی یک سلسله مسابقات دائمی (انتخابات ادواری) توانایی این احزاب در سطح ملی و محلی امتحان می‌شود و شهروندان بعنوان "هیئت ژوری" این مسابقات، تواناترین‌ها را به رهبری کشور، ایالت و شهر انتخاب می‌کنند.

در این سیستم بی‌نظیر و در این تنها سیستم کشف شده کارآمد از سوی انسانها، "بازندگان" انتخابات حذف نمی‌شوند. احزاب برخوردار از حدنصاب معینی از آرای مردم، کمک مالی حزبی از خزانه دولت دریافت می‌کنند، در سطوح پایینتر قدرت، در شهرداریها و ارگانهای ایالتی، در دادگاه‌ها و کمیته‌های متعدد جذب می‌شوند تا از این گردونه چرخشی قدرت حکومتی به دنیای شرکت‌های صنعتی و تجاری و مالی جذب نشوند. در این سیستم، اگر حزب یا احزاب حاکم از خود وزیر اقتصاد یا تحصیلات و ... دارند، هر حزب جدی اوپوزیسیون هم یک "سخنگوی اقتصادی" و یک "سخنگوی امور تحصیلی" و ... دارند. این سخنگویان چه بسا که در هیبت نمایندگان پارلمانی از احزاب اوپوزسیون، در کمسیونهای مربوطه در پارلمان یا در ارگانهای مشابه در سطوح ایالتی و شهری ارتباط خود با حوزه تخصصی خود را حفظ می‌کنند و در صورت پیروزی در انتخابات بعدی، کادرهای متخصص رهبری حوزه‌های تخصصی خود باشند.

ترکیه از نیمه دهه 1940 دارای انتخابات چند حزبی بوده است و منهای موارد مداخله نظامیان در امور دولتی، سرنوشت اقتدار سیاسی در مرکز و ایالتها و شهرها از طریق ریخته شدن آرای مردم به صندوق‌های رأی تعیین شده است. از نظر تخصیص بودجه دولتی به احزاب اوپوزیسیون و امکان تمرین مدیریت سیاسی و اجرایی در مقام حزب اوپوزیسیونی در این کشور وجود داشته است. با این وجود، امروز مثل 21 سال اخیر، حداقل در نگاه درصد معینی از رأی دهندگان، اردوگاه نیرومند مخالفات حزب عدالت و توسعه، علیرغم داشتن حمایت بین المللی و چهره‌های دانشگاهی و روشنفکران و روزنامه‌نگاران مجرب، فاقد یک یا چند تیم دارای توان اجرایی برای خارج کردن کشور از بحرانهای متعدد اقتصادی است. از نظر موضوع این مقاله، اینکه آیا واقعا اردوگاه اوپوزیسیون در این زمینه ناتوان است یا این ناتوانی حاصل موفقیت شگردهای تبلیغاتی حزب حاکم و ناتوانی اوپوزیسیون در تبلیغ خود بعنوان یک آلترناتیو لایق است، نکته مهمی نیست. در هر دو صورت (ناتوانی واقعی یا القایی اوپوزیسیون) رأی دهنده در تعیین سرنوشت اقتدار سیاسی از استنباط فردی خودش از واقعیت عزیمت می‌کند و نه از واقعیتی که خبر از آن ندارد.

شاید پاسخ سوال اصلی این مقاله یعنی رأی آوردن حزب عدالت و توسعه را هم باید در این کمبود جدی دمکراسی ترکیه جستجو کرد. برای مقایسه میتوان مثلا به ایران 1356ـ1357 اشاره کرد که حتی در میان اقتدار سیاسی حاکم یعنی درباریان هم، تیم توانایی برای اداره کشور وجود نداشت و کل سیستم اراده کشور توسط رژیم پهلوی با خروج شاه از کشور، فرو ریخت. حداقل یک دهه پایانی عمر رژیم شاه، حتی وزرا هم نقشی در اداره امور نداشتند و از آنجایی که در بیرون از دربار و در بیرون از طرفداران نظام آریامهری هم نه تیمی آماده تحویل گرفتن اقتدار سیاسی بود نه حتی شخصیت توانایی از نوع علینقی عالیخانی، شد آنچه شد. اگر امروز نیمی از جامعه ترکیه مستعد دادن رأی به یک حزب و رهبر خسته و ناموفق در مدیریت اقتصاد کلان و معیشت مردم، هستند، یا واقعا اوپوزیسیون بصورت نیروی توانا در حل معضلات کشور نیست یا آن نیمه مستعد رأی دادن به حزب حاکم، چنین می‌اندیشند.

نبود یک تیم از توانایان در داره کشور در میان اوپوزیسیون ترکیه

این ادعا قبل از همه چیز، نشانی از پیچیدگی دموکراسی و نیاز دموکراسی به حداقلی از مجریان و مدیران لایق است و الا نه داشتن حق انتخاب به معنی انتخاب "درست" و نه به معنی انتخاب شایسته‌ترین‌ها و نه وجود درایت در میان انتخاب کنندگان به معنی تضمین وجود تیم‌هایی از شایستگان در امر اداره کشور است.

بود و نبود توانایی کافی برای اداره کشور در میان اوپوزیسیون امروزی ترکیه، موضوعی محل اختلاف در فضای سیاسی ترکیه امروز است. اما بدیهی است که اگر کسی به حزب حاکم رأی می‌دهد به معنی عدم اعتماد وی به توانایی رهبری کشور از سوی اوپوزیسیون است. آیا اوپوزیسیون و حزب اصلی آن، برای ارائه سیمای یک آلترناتیو موفق از خود کوتاهی نکرده است؟ در پاسخ این سوال خودم باید بگویم که حداقل تا انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری قبلی اینطور بوده است. بعنوان مثال رهبر این اوپوزیسیون خودش تا دور فعلی انتخابات خودش را مستعد ورود به رقابت انتخاباتی و توان اداره کشور ندیده است و در دو انتخابات ریاست جمهوری گذشته یعنی هم انتخابات 2014 و هم در 2018 افراد دیگری را بجای خودش به مصاف انتخاباتی رجب طیب اردوغان فرستاده است. (بترتیب اکمل‌الدین احسان‌اوغلو و محرم اینجه) در ثانی دوران مدیریت وی نمونه یک کارنامه ضعیف مدیریتی و اجرایی بوده است. او خودش دوران اقتدار رجب طیب اردوغان را "حکومت فردی" می‌نامد اما بعداز آنکه خودش در ماه مه 2010 به دنبال یک رسوایی مشکوک ناموسی در رأس حزب به قدرت، محکم به صندلی ریاست حزبی چسبیده است. معلوم نیست که اگر بازنده همه رقابتهای انتخاباتی میتواند در جای خود بماند، چرا ماندن برنده همه رقابتهای انتخاباتی لایق اسم "حکومت فردی" است!

من به دلایل استنباطی خود از علت احتمالی این "قحط التیم" (نبود "تیم") اشاره می‌کنم اما متوجه هستم که اثبات این دلایل نیازمند کاری تحقیقی در فرصتی فراختر است.

"حزب جمهوریخواه خلق" یک تشکیلات همزاد قدرت بلامنازع یک دولت قدر قدرت برخوردار از مشروعیتی بی‌پایان بعداز "قورتولوش ساواشی" و تأسیس جمهوریت در ترکیه است. این حزب قبل از رسیدن به قدرت یک روز هم در اوپوزیسیون نبوده است. سالیان طولانی را بعنوان تنها حزب مجاز موجود در کشور در اقتدار تضمین شده از پیش بود و بعنوان نماینده سیاسی قشر صاحب امتیاز کشور و حزب مورد اعتماد نظامیان شناخته شده است. فرماندهان این نظامیان، خود، شاخص‌ترین نمایندگان قشر حاکم و صاحب امتیاز بوده‌اند. طبق یک سنت جا افتاده در 100 سال اخیر تا 2002، نظامیان ترکیه در سیاست داخلی ترکیه مدافع قشر شهری، بوروکرات، نظامی و سکولار و صاحب امتیاز موسوم به "بیاض تورکلر" (ترکان سفید) بوده‌اند.

بعنوان مثال، میزان آرای این حزب قبل از دو کودتای نظامی 27 مارس 1960 و 17 مارس 1971 به مقام دوم سقوط کرده بود اما در اولین انتخابات بعداز این کودتاها، در هر دو مورد، این حزب به جایگاه بزرگترین حزب سیاسی کشور، بر کشیده می‌شود تا سر فرصت بعدی از سوی رأی دهندگان تنبیه شود.

در 28 فوریه 1997، در جریان به اصطلاح کودتای پست مدرن ترکیه، اعلامیه "شورای امنیت ملی" بر علیه "ارتجاع" نخست وزیر قانونی کشور (نجم الدین اربکان) به دنبال یک کشاکش چهارماهه و برآوردش از موازنه قوا، چاره کار خودش را در استعفا از پست قانونی خودش می‌یابد. (30 ژوئن 1997)

در عملیات دیگری در 27 آپریل 2007 فرماندهی کل قوای نظامی ترکیه در آستانه انتخابات پارلمانی، "دلواپسی" خودش در مورد آینده لائیسته را اعلام می‌کند! رجب طیب اردوغان که درس خودش را خوب خوانده بود، بعداز پیروزی 47 درصدی در انتخابات پارلمانی، اعلام رفراندوم قانون اساسی می‌کند که در این مورد هم بزرگترین پیروزی خود و حزبش در یک مراجعه به آرای عمومی را با 69 درصد آرای موافق، ثبت می‌کند.
این اولین ناکامی نظامیان در مداخله در امر سیاسی بود. ناکامی دوم آنان در کودتای نظامی 15 ژوئیه 2016، خونین و شبیه یک حماسه برای مخالفان کودتا بود. این کودتا آشکارا بر علیه حزب عدالت و توسعه و بر علیه شخص رجب طیب اردوغان و خانواده و نزدیکانش بود. ایحن کودتا با اینکه از سوی دستگاه مافیایی فتح الله گولن سازمان یافته بود بنحو معنی‌داری مخالف کمالیست‌ها نبود و در شب کودتا نه تنها تلاشی بر علیه شخص کمال قلیچ‌دار اوغلو و دیگر رهبران حزب جمهوریخواه خلق متوجه نبود بلکه در فیلمی بجا مانده از حوادث آن شب می‌بینیم که با خروج از سالن 
VİP فرودگاه آتاتورک استانبول در ساعت 23 و 29 دقیقه با راهنمایی کودتاچیان از لابلای تانک‌ها عبور کرده و از محوطه دور می‌شود. (لینک تصاویر ثبت شده مربوطه با قید ساعت و تاریخ از دوربین‌های اطراف فرودگاه https://www.memurlar.net/album/12363/darbe-gecesi-kilicdaroglu-nun-kacma-goruntuleri.html)

علاوه بر این، در جریان یک تظاهرات دست چپی‌ها بر علیه حزب عدالت و توسعه بدون این که این تظاهرات از سوی حزب جمهوریخواه خلق ترکیه سازمان یافته باشد، ترکیبی مشابه با پایه اجتماعی رأی دهنده این حزب، پلاکارد "اوردو گؤروه" بودیم. ترجمه فارسی این دوکلمه میشود: "ارتش باید برای انجام وظیفه خودش بر علیه حکومت انتخابی مشروع حزب عدالت و توسعه وارد عمل شود"

اهمیت بودن در اوپوزیسیون و کار از پایین برای رسیدن به رأس هرم قدرت، قابل چشم پوشی نیست. احزاب، رهبران سیاسی و فعالین و کادرهای حزبی در ادوار اوپوزیسیون بودن نیز، تجربیات عملی و توانایی فرمول‌بندی خواستهای موکلین خودشان را پیدا می‌کنند و مهمتر از همه، مکانیسم شایسته یابی و شایسته پروری در درون حزب و اوپوزیسیون به امید پیروزی در انتخابات پیش رو، وارد کار می‌شود. این همان پروسه‌ای بود که نجم الدین الدین اربکان بعداز انتشار مانیفست "میللی گؤروش" (نگاه ملی) کلید زد و از میان احزاب سیاسی موفق و ناموفق و تجربه‌اندوزی در همه سطوح، خود نجم الدین اربکان تا عالیترین سطوح، کشور ترکیه را رهبری کرد و از میان کادرهای تربیت شده و حاصل مکانیسم شایسته پروری و شایسته یابی، کادرهای بی‌شمار حزب عدالت و توسعه به میان آمد که حداقل تا دوران شورش مشکوک پارک گزی، منشأ خدمات بیشماری به جامعه ترکیه شدند.

در مورد حزب جمهوریخواه خلق به رهبری امروزی کمال قلیچدار اوغلو، چنین سابقه‌ای در میان نیست و بنظر می‌رسد که هیچ شکستی را جدی نگرفته و همیشه حتی بعداز باخت انتخابات با دو برابر تفاوت (اکثرا 25 به 50) مدعی پیروزی بوده است. این حزب برخلاف هرگونه پرینسیپ دموکراتیک، بطور معمول آرای رأی دهندگان ترکیه را به هیچ شمرده و خواهان "استعفا"ی حزب حاکم شده است! هیچ موردی از تبریک گفتن رهبر به رقیب برنده انتخابات در تاریخ اخیر این حزب من سراغ ندارم. در سال 2018 محرم اینجه که با اختلاف 15 درصد به اردوغان باخته بود، بعداز قطعی شدن نتایج انتخابات رخت به غیبت کشید و تنها یک اس ام اس با مضمون "حریف پیروز شد" به یک خبرنگار فرستاد. خود همین پیام چون متضمن قبول واقعیت باخت انتخابات بود، بشدت خشم رهبران حزب جمهوریخواه خلق علیه نامزد این حزب یعنی محرم اینجه را موجب شد. در سنت این حزب، باید نتایج انتخابات مغشوش اعلام می‌شد و.... محرم اینجه که از سنت حزبی حزب خودش باخبر بود، استدلال کرد که فرق چنان زیاد بود که جای چون و چرا نمانده بود.

چرا مردم ترکیه به حزب عدالت و توسعه رأی می‌دهند؟

راستی چرا؟

اخیرا کمال قلیچدار اوغلو با خودش چند پیاز را در مقابل دوربین تلویزیونها نمایش داد و به درستی به گرانی مایحتاج اساسی مردم اعتراض کرد. در ترکیه امروز، گرانی بطور کلی و گرانی مواد اولیه غذایی بیداد می‌کند. آیا کسانی که طبق همه نظرسنجی‌ها به حزب عدالت و توسعه و در میزان بالاتری به رجب طیب اردوغان رأی می‌دهند، از گرانی مواد غذایی بیخبرند؟ آیا آنها ثروتمندتر از طرفداران قلیچداراوغلو هستند؟

کسانی که هنوز هم علیرغم گرانی گوشت و سیب زمینی و پیاز از اجتماعات انتخاباتی حزب عدالت و توسعه به مقیاس بزرگ شرکت می‌کنند و به این حزب رأی می‌دهند، اطلاعات دیگری از جنم کمال قلیچداراوغلو و توانایی‌های وی دارند. آنها احتمالا فکر می‌کنند که او بعنوان مدعی پست رهبری شاید قادر به کنترل تورم و کاهش قیمتها نشود. رأی دهندگان اردوغان که از نظر اجتماعی فقیرتر و دارای خانواده‌های کثیرالاولاد هستند، نیاز بیشتری به پیاز ارزان دارند. آنان اگر به قلیچداراوغلو رأی نمی‌دهند، احتمالا نگران گرانتر شدن پیاز در صورت پیروزی وی هستند.

بعداز شلیلک شبانه دو گلوله به یکی از دفاتر "ایی پارتی" خانم مرال آکشنر، چند مشت گلوله یا پوکه را با خشم در جریان سخنرانی در فراکسیون پارلمانی خودش پرتاب کرد و حاکمیت اردوغان را بطور ضمنی مسئول این شلیک اعلام کرد. بلافاصله بعداز این حادثه، نگهبان یک کارگاه ساختمانی به این خاطر دستگیر شد و گفت که قصدش ترسانیدن کسانی بوده که احتمالا به قصد دزدی به کارگاه نزدیک شده بودند.
کسانی که به اردوغان رأی می‌هند، خواهان شلیک شبانه یا روزانه گلوله به دفتر احزاب سیاسی نیستند. آنها احتمالا خبر دارند که در دورانی که وزارت کشور مسئولیت امنیت تحت ریاست خانم مرال آکشنر بود، صدای شلیک شبانه گلوله در شهرها عادی بود. در دوران ریاست خانم آکشنر بر مسند وزارت کشور، مأمورین دولتی قادر به جلوگیری از کشتار اهالی نبودند. در آن دوران، تروریستهای پ ک ک و دیگر گروههای تروریست چپ، جان قربانیان خودشان را می‌گرفتند و مأمورین امنیتی تحت فرمان خانم آکشنر بجای جلوگیری از ترور یا دستگیری تروریستهای و تسلیم آنان به قانون، جنازه افراد مشکوک به دست داشتن در ترور را جمع می‌کردند. در دوره 1996 و 1997 که دوران 8 ماهه تصدی پست وزارت کشور از سوی خانم مرال آکشنر در آن اتفاق افتاده است، به ترتیب 78 و 109 جنایت موسوم به "فاعل مجهول" اتفاق افتاده است. شاید برای پی بردن به میزان بزرگی این ارقام، مقایسه آنها با تعداد جنایات رژیم جمهوری اسلامی در جریان قتلهای زنجیره‌ای مورد مناسبی است. کل این دوران دهساله وقوع جنایتهای "فاعل مجهول" بنا بر یک آمار از سوی انجمن حقوق بشر ترکیه 
İHD، جمعا خون 1964 انسان بدون محاکمه و در تاریکی شب ریخته شده است که به علت پیدا نشدن جانیان (احتمالا تحت حمایت ارگانهای دولتی) به جنایات "فاعل مجهول" موسوم شده است. (لینک منبع: https://www.ihd.org.tr/faili-mel-siyasal-cinayetler/)

آقای قلیچدار اوغلو که در ناتوان‌ترین روزهای اقتدار حزب حاکم، توان افزایش آرای حزب تحت رهبری خودش را نداشته است، اینک با سعه صدر در مواضع خود نسبت به تروریسم و مدافعان ترور، سعی در استمداد از جریان مدافع پ ک ک دارد. احتمالا رأی دهندگان به اردوغان، مخالف ارزانی پیاز نیستند، آنها باید در میان دو آلترناتیو زیر یکی را نتخاب بکنند:
1. وسوسه باور به احتمال ارزانی پیاز و مواد غذایی دیگر یا،
2. وحشت از احتمال شروع امواج ترور پ ک ک.
اگر در انتخابات 4 روز بعد ترکیه، کسی به آلترناتیو اول رأی داد، مخالف ارزانی پیاز نیست بلکه شاید در کنار دلایل دیگر از جمله به این خاطر که احتمال دوم را بیشتر باور می‌کنند. شاید با توجه به کارنامه خالی کمال قلیچدار اوغلو از نظر موفقیت در مدیریت و رهبری، چندان هم بدبین نیستند.

در این مورد هم، خود تصویر رأی دهندگان از واقعیت مهمتر است تا اصل واقعیت. اما آیا حزب جمهوریخواه خلق و ایی پارتی خانم آکشنر در شکل گیری ذهنیت منفی رأی دهندگان در مورد امنیت در ترکیه تحت اقتدار کمال قلیچداراوغلو، سهمی ندارند؟ آیا دادن شعارهای خونخواهی و قصاص از سوی طرفداران پ ک ک در میتینگ انتخاباتی دوم ماه مه کمال قلیچداراوغلو به ایجاد اعتماد به وجود امنیت در فردای پیروزی اوپوزیسیون در انتخابات 14 ماه مه 2023 کمک می‌کند؟

سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه در هر زمینه‌ای، مخالفان جدی دارد و از میان حوزه‌های مختلف سیاست خارجی کشور، رابطه خوب با جمهوری آذربایجان بیشتر از هر مورد دیگری محل اجماع شهروندان ترکیه است. این اجماع از جمله به این خاطر است که رابطه با جمهوری آذربایجان بعنوان کشور مهم از نظر میزان سرمایه‌گذاری خارجی در ترکیه، برای ترکیه سود خالص اقتصادی است. بخشهای مختلفی از علویان، کُردها و شهرهای مرزی حتما بخاطر سیاستهای حزب عدالت و توسعه به نمایندگان این حزب رأی نخواهند داد. اما کسانی که به اردوغان و حزب وی از سر دفاع از سیاستهای خارجی‌اش رأی خواهند داد، احتمالا مدافع سیاست اتحاد استراتژیک این کشور با جمهوری آذربایجان هستند و اگر کسانی که درست به خاطر سیاست خارجی در دادن رأی به حزب جمهوریخواه خلق و رهبر این حزب کمال قلیچدار اوغلو دچار تردید بشوند، علت این تردید احتمالا بخاطر اظهارات نسنجیده سخنگویان این حزب در ارتباط با حمایت از جمهوری آذربایجان می‌تواند باشد. بعنوان مثال اونال چئویک‌اؤز Ünal Çeviköz از رهبران طراز اول این حزب با سابقه سفیر بودن در جمهوری آذربایجان، در حساس‌ترین روزهای جنگ دوم قره‌باغ، سیاست حمایتی حکومت حزب عدالت و توسعه در حمایت از آذربایجان را به باد انتقاد گرفت.

دو روز قبل نیز شخص کمال قلیچ‌دار در پخش مستقیم تلویزیون یک فکر خام را بعنوان پروژه رویایی خود معرفی کرد که آماتور بودن طراحی روی کاغذ قابل قیاس با حماقت نهفته در پس این پروژه بود. بر اساس این پروژه وی، مسیرهای آماده و در حال کارکرد ارتباط زمینی و ریلی ترکیه با چین (از طریق گرجستان و آذربایجان) باید با یک مسیر غیر آماده عوض شود و بجای جمهوری آذربایجان دارای سرمایه و زیرساخت و مقبولیت جهانی، ایران تحریمی بدون سرمایه و فاقد زیرساخت حداقلی جایگزین شود!

در دو دهه اخیر، نیمی از کرهای ترکیه به حزب عدالت و توسعه رأی داده‌اند. آنها از شراکت حزب ناسیونالیست ترکیه در قدرت با حزب عدالت بی‌خبر نیستند و اگر همچنان به این حزب رأی می‌دهند، به معنی بی توجهی آنان حقوق خود در جامعه ترکیه نیست. هر کردی در ترکیه طعم تلخ تبعیض را چشیده و به فراخور سن و محل زندگی خود، تجربیات دست اولی از شهروند درجه دو بودن را دارد. کسانی از شهروندان کرد ترکیه که به حزب عدالت و توسعه و شخص رجب طیب اردوغان رأی می‌دهند، قطعا آدمهای خام یا کم اطلاعی نیستند و از هزار و یک کانال خبری در باب نقد و تحلیل اوضاع سیاسی حاکم بر کشور خود، کسب اطلاع می‌کنند. پس شاید رأی دادن آنها به حزب عدالت و توسعه، معلول مقایسه‌ای میان ترکیه‌ای است که شهروند ترکیه بودن معادل ترک بودن بود و پرداخت مالیات و رعایت قوانین، دلایل کافی برای اثبات وفاداری یک ترکیه‌ای کُرد به وطن و دولت خودش نبود. آندسته از شهروندان ترکیه که به حزب عدالت و توسعه رأی می‌دهند، احتمالا این تعریف را که ["تُرک بودن" و "کُرد بودن" زیباست اما "تُرک‌چی" بودن و "کُردچی" بودن بد است]، از زبان اردوغان را قابل قبول‌تر از خشونت عریان دوران و وحشت ناشی از انتشار اخبار مربوط به شکنجه‌گاه‌های زندان دیاربکر در "روزگار خوشی" لائیک‌های بیاض است. شاید هم امکان کسب و کار و داشتن یک زندگی حداقلی برای تعداد بیشتری از کُردها در ترکیه، برای اولین بار در دوران اقتدار حزب عدالت و توسعه ممکن شده است.

شخص اردوغان و حزب عدالت و توسعه بیش از حد بر روی کارت‌ برنده احیای غرور ملی مانور داده‌اند. از خوابگاههای دانشجویی یا اوتوبان، قطار سریع‌السیر تا صنایع نظامی و فضایی و کمک ترکیه به جمهوری آذربایجان برای عملی کردن احکام چهار قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد و صدها خبر مشابه دائما در تبلیغات حزب عدالت و توسعه تکرار می‌شوند. اخیرا بعنوان یک تاکتیک انتخاباتی بی‌سابقه، ناو جنگی به تازگی ساخته شده آناطولی در چندین شهر ساحلی بر روی بازدیدکنندگان باز شده است و زمان برگزاری سالانه "تکنو فست" استانبول به کارگردانی داماد اردوغان (معماران پروژه درون‌های بایراکتار، آکینجی و کیزیل ائلما) مطابق با نیاز اردوغان به تبلیغات مثبت در آستانه انتخابات دچار دستکاری شد. وظیفه حکومت‌ها زمینه‌سازی رشد صنایع و اقتصاد و امثالهم است و رسم است که حکومتها، کارنامه موفقیتهای خودشان را بعنوان وثیقه‌ای برای وعده‌های خود به رخ رأی دهندگان بکشند. با این وجود، نرخ پیاز و گوشت و دیگر اقلام مواد غذایی چنان حیاتی است که هیچ بنی بشری در درگیری روزمره خود با نرخ فزاینده زندگی، گول تبلیغات اینچنینی را نخورد.
آیا آن نیمه یا 40 درصدی که قرار است به اردوغان رأی بدهد از این نکته غافل است؟ آیا نیمی از یک جامعه 85 میلیونی میتواند چنین دغار خبط بشود؟ آیا کسی که برای خرید گوشت و مرغ و سیب زمینی دچار مضیقه مالی است، میتواند شکم فرزندان خود را با خبر پیشرفتهای صنعتی و نظامی کشورش سیر کند؟ پاسخ مسلما منفی است. رأی دهندگان اردوغان هم به اندازه رأی دهندگان احزاب مخالف، نیازمند مسکن و غذا و امید به آینده فرزندان خود هستند و اگر به اردوغان رأی می‌دهند و دلیلی برای بی‌اطلاع نامیدن آنها وجود ندارد، شاید اردوغان را با پروژه‌های اجرایی حزب جمهوریخواه خلق کمال قلیچدار اوغلو مقایسه می‌کنند که شامل افتتاح چیزهای مانند شیر آب آشامیدنی یا مجسمه‌های فاقد هرگونه ارزش هنری است. آنان شاید به این خاطر به کمال قلیچدار اوغلو رأی نمی‌دهند که بیاد دارند در دوران ریاست او بر س س کا، کودکان از نیمه شبه در جلوی مراکز درمانی تحت مدیرت وی، برای گرفتن جای در صف از خانه بیرون می‌زدند و والدین بیمار آنها در بهترین حالت در هنگام غروب آفتاب، در جایی شبیه انباری کثیف دچار چیزی شبیه "مداوا" می‌شدند.

پروژه‌های اجرایی 21 سال گذشته در ترکیه، موضوع این نوشته نیست اما چرا این پروژه‌ها میتوانند در انتخاب رأی دهندگان مهم باشند؟ درست آن است که پروژه‌های بزرگ ملی مثل سیاست خارجی از موضوع اثرگذار بر انتخابات کنار گذاشته شود. راه این کار در هر دموکراسی هم این است که احزاب اوپوزیسیون با هیچ پروژه ملی موفق مخالفت نمی‌کنند و خود متقابلا وعده حفظ و گسترش بیشتر آنها را می‌دهند. سیاست اوپوزیسیون ترکیه در این مورد هم خطای محض انتخاباتی بوده است. احزاب متعدد اوپوزیسیون این پروژه‌ها را به طرق متعددی زیر سوآل برده‌اند. مثلا کشف گاز در دریای سیاه را از ابتدا انکار کرده‌اند و علیرغم بهره‌برداری از آین گاز و وصل به شبکه ملی توزیع گاز کشور، حاضر به انتقاد از خود نشده‌اند. در مورد اوتوموبیل تمام برقی توگ TOGG هم بنحو عجیبی منکر واقعی بودن آن شدند و دهها مورد دیگر.

ارزش پاسپورت و پول ملی حتی برای کسانی در عمر خود یکبار مسافرت نکرده‌اند و نخواهند کرد به دلایل منطقی و عاطفی مهم است. ارزش پول ملی ترکیه هم سیر دائمی نزولی داشته است. با این وجود، چرا برخی در ترکیه هنوز هم به حزب حاکم علیرغم افت ارزش پول ملی رأی می‌دهند. آیا اگر این رأی دهندگان حزب عدالت و توسعه باور کنند که در صورت پیروزی کمال قلیچدار اوغلو، نرخ برابری لیر ترکیه با دلار از 20 لیر به 10 لیر کاهش خواهد یافت، حداقل ده درصد طرفداران اردوغان به قلیچداراوغلو رأی نخواهند داد؟ پر واضح است که در همچو صورتی قلیچدار اوغلو نیز از رسوایی ایجاد تماس و گاوبندیهای پشت پرده با طرفداران ترور و تروریسم نجات می‌یافت. پس چر این اتفاق نمی‌افتد؟ اگر اتهام بلاهت به بخش بزرگی از اهالی یک کشور بزرگ نزنیم بایستی بتوانیم این رفتار را توضیح دهیم.

بنظر من بخشی از اهالی کشور ترکیه که دچار حب و بغض ایدئولوژیکی نیستند، با عقل ساده و حساب و کتاب ساده خود در انتخاب سیاسی خود تصمیم می‌گیرند. آنها شاید بدون اینکه متخصص امور مالی و پولی باشند اینطور فکر می‌کنند: نرخ دلار آمریکایی به پول ترکیه از زمان اصلاحات پولی و مالی ترکیه در سال 2005 یعنی طی 18 سال از 1،3386 (یک لیر و سی و سه صدم لیر) به نرخ امروزی 19،5 لیر تغییر کرده است. یعنی کمی کمتر از پانزده بار از ارزش آن کاسته شده است. اما اتفاقی که در 18 سال قبل از آن تاریخ اتفاق افتاده است چی بود؟ یعنی اگر در 18 سال حکومت اردوغان پول ملی 15 برابر کم ارزشتر شده است، در 18 سال قبل از انجام اصلاحات مالی و پولی یا 18 سال قبل از اقتدار اردوغان، موضوع چی بوده است؟ یعنی نسبت به سال 1984 یا 1987.

بطور خلاصه و ساده بگویم که اگر اردوغان مشغول تخریب ارزش پول ملی است و حقیتا هم وی در این مورد متهم ردیف اول است، تخریبات وی در 18 سال اخیر، معادل 15 بار کاهش ارزش لیر در برابر دلار آمریکا بوده است. اما همین پدیده در 18 سال منتهی به اقتدار اردوغان (از 1987) 1670 برابر و در دوران 18 ساله منجر به اصلاحات پولی و مالی (از سال 1984) 3830 برابر بوده است. حال کیست که نداند کاهش 15 باری ارزش واحد پول ملی طی 18 سال بد است اما اگر این کاهش 1670 بار یا 3830 بار (در دوران اقتدار انواع نیرووهای موسوم به کمالیست) باشد، بدتر است.

احتمال دارد که برخی از رأی دهندگان اردوغان متوجه اهمیت رابطه امنیت و اقتصاد ملی و فردی هم باشند. در اینصورت آنها می‌دانند که با انفجار هر بمب و حمله به هر مدرسه یا مرکز نظامی و امنیتی از سوی پ ک ک، پول ملی، صنعت توریسم و همه ارکان اقتصادی و امنیت اقتصادی، دچار صدمه خواهند شد. از اینرو دادن وعده بهبود اصلاحات و همزمان نرد عشق باختن با نیروهای طرفدار ترور، چندان موجب اعتماد و اعتبار طرفداران اردوغان نخواهد بود.

معضل امروزی ترکیه در برهم خوردن بازی الاکلنگی "اقتدار ـ اوپوزیسیون" است. لازمه موفقیت دموکراسی برای تأمین بهترین مدیریت کشور، وجود سه پیش شرط مهم است:
1. حق رأی،
2. رأی دهندگان آگاه و دارای احساس مسئولیت شهروندی
3. وجود آلترناتیوهای توانا در امر اداره کشور در میان انتخاب شوندگان یا متقاضیان رأی مردم.

آشکار است که پای دمکراسی ترکیه از نظر این مؤلفه سوم لنگ است و الا حزب عدالت و توسعه و شخص رجب طیب اردوغان به هر دلیلی از ماجرای وحشتناک پارک گزی به بعد، فاقد قدرت ابتکار و انرژی لازم برای اداره کشور بوده است و همانطور که باخت این حزب در انتخابات شهرداریهای استانبول، آنکارا و آنتالیا نشان داد، چوبی لای چرخ سیستم انتخاباتی کشور نیست که قادر به دستکاری نتیجه انتخابات باشد.

حزب عدالت و توسعه و اقتدار کاریزماتیک رجب طیب اردوغان، ابدی نخواهد بود و بخصوص اگر ترکیه بعداز اردوغان، بتواند سر و سامانی به اقتصاد و امر مهم توسعه کشور بدهد، سوال اصلی این مقاله سالهای سال مورد بحث خواهد بود که چرا سقوط این حزب و رهبر آن از اقتدار سیاسی ترکیه اینهمه به درازا کشید؟ آیا دو عامل ناتوانی اوپوزیسیون در بازی سیاسی و مهارت‌های رجب طیب اردوغان در سخنوری و بازی قدرت، در کنار یکدیگر این طول عمر بی‌سابقه در تاریخ انتخابات ترکیه را موجب نشدند؟ نقش پروژه‌های بزرگ اجرا شده از سوی حزب عدالت و توسعه در خنثی کردن اثر تورم و بیکاری در میزان آرای این حزب، چقدر بوده است؟

تصور من این است که احدی از خوانندگان این مقاله حق رأی در انتخابات پیش روی ترکیه ندارند و اگر هم چنین کسانی باشند، قابل باور نیست که بجای دریایی از اطلاعات و تبلیغات در ترکیه از این سطور مختصر بر انتخاب آنها تأثیر بگذارد. اگر در جمهوری ترکیه نتیجه انتخابات از 24 ماه می 1950 موجب دست به دست شدن اقتدار سیاسی شده است ما در ایران هیچ تجربه قابل قیاسی در تاریخ خود نداریم. مطالعه تحولات ترکیه برای کسانی که خواهان انشای یک دموکراسی حتی در حد انتخابات آزاد هستند، اگرچه تجربه دست اول نیست اما چیزی است نزدیک به آن.

علی رضا اردبیلی
ایزمیر، دهم ماه مه 2023

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چرا مردم ترکیه به حزب عدالت و توسعه رأی می‌دهند؟ (iran-emrooz.net)

منتشر شده به تاریخ دهم ماه مه 2023 در سایت ایران امروز
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آدرس تماس با نویسنده: alirza.این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مطالب مرتبط