از متن مقاله بجاي مقدمه: "تظاهرات 25 اكتبر 2003 مقارن با يكسالگي پيروزي حزب عدالت و توسعه بود. در اين تظاهرات از ارتش خواسته ميشد تا با انجام كودتاي نظامي همان كاري را بكند در گذشته كرده بود. كمك به يك اقليت 25 درصدي براي بازگشت به اقتدار سياسي. اين تظاهرات از سوي CHP نبود اما ترديدي نيست كه اين خواست، آرزوي قلبي بسياري در تركيه بود و هست. يك اقليت 25درصدي در تركيه، اقتدار سياسي را موهبتي ابدي و الهي تفويض شده از سوي آتاتورك به خود ميداند و تنها چيزي كه در اين معادله برايش ارزشي ندارد، خواست شهروندان است. نفرت از حزب عدالت و توسعه و شخص رجب طيب اردوعان، ريشه در اين استيصال دارد: ناتواني از كسب آراي مردم و عيرممكن شدن كودتاي نظامي در شرايط حمايت اكثريتي از مردم از يك حكومت منتخب خود."
اين نوشته كوتاه در اصل مداخله اي بود دوستانه در حاشيه يك پست فيسبوكي از دوست فاضل، محمد بابايي. مثل يكي دو بار ديگر در تاريخ، كار به درازا كشيد و انتشار اين نوشته بخاطر حجم و دارا بودن تصاوير متعدد، در جاي لازمه يعني كامنتي بر پست آقاي بابايي ميسر نشد. ابتدا همه پست مربوطه را آورده و سپس حاشيه نويسي خود را اضافه كرده ام.
يادداشت آقاي محمد بابايي:
" شباهت اعتراضات اخیر ایران به پارک گزی استانبول
در جریان اعتراضات اخیر، شهردار آنکارا توئیتی کرد و ماجرای این اعتراضات را به اعتراضات پارک گزی استانبول تشبیه کرد. شهردار همه چیز را از چشم اغیار دید و نوشت که کشورهای غربی در ماجرای گزی ناکام ماندند و اکنون میخواهند ایران را به آشوب بکشند. ... در خصوص این توئیت فقط باید برای شهر پیشرو آنکار متاسف بود که چنین شهرداری دارد. البته اخیراً ایران و ترکیه زیاد با هم دل و قلوه رد و بدل میکنند و این حرفها میتواند در این راستا هم باشد. اما حقیقت این است که ماجرای گزی به اعتراضان اخیر ایران یک شباهت بینظیر داشت، و این شباهت ابداً چیزی نیست که شهردار آنکارا میگوید.
ماجرای پارک گزی از اعتراض به تخریب یک پارک تاریخی و قدیمی شروع شد. اردوغان میخواست در محل این پارک مسجدی باشکوه و لابد به سبک مسجد سلطان احمد از خود به یادگار بگذارد. در شهری با هزاران مسجد، فقط از آدمی خودخواه چنین کاری بر میآمد.
این اعتراضات به سایر شهرهای ترکیه گسترش یافت. اما شیوه جمع کردن ماجرا، به لکه ننگی در کارنامه اردوغان و حزب حاکم تبدیل شد. برخورد تحقیرآمیز اردوغان با معترضان، عملاً دوران زمامداری او را به قبل و بعد از پارک گزی تقسیم کرد.
قبل از این اعتراضات اردوغان به یک الگوی دمکرات و موفق در جهان اسلام تبدیل شده بود. به عنوان مثال و درست در همان تاریخ راشد العنوشی رهبر حزب النهضه تونس متهم بود که میخواهد نقش خمینی را در تونس بازی کند. او در دفاع از خود گفت چرا من را به اردوغان تشبیه نمیکنید؟ اردوغان چنین اعتباری در جهان داشت و همه رهبران جهان اسلام دوست داشتند که به او تشبیه شوند.
اما ماجرای پارک گزی با سرعتی بیپایان خوی سلطانی اردوغان را نشان داد. بعد از آن ماجرا اردوغان چنان سقوط کرد که امروز حتی دفاع از بخش مثبت کارنامه او هم کار بسیار دشواری است.
البته اعتراضات پارک گزی بینتیجه نبود و تا این لحظه آن پارک تاریخی و درختان قدیمی آن سر جای خود مانده است، اما بزرگترین دستاورد این اعتراضات لُو رفتن اردوغان بود که بعد از آن هر کاری کرد نتوانست آب رفته را به جوی بازگرداند.
بزرگترین دستاورد اعتراضات اخیر در ایران هم شبیه همین دستاورد پارک گزی بود. به فاصله چند روز "کرکسهای" اصلاحطلب چنان دستپاچه شدند که همه مافیالضمیر خود را روی دایره ریختند و نشان دادند که چه ماهیتی دارند. کرکسها بیست سال است که از نارضایتی مردم عاصی بهره میبرند و رای آنها را میگیرند، در عین حال هر گونه اعتراض مردمی که از کانال کرکسها نباشد را به شدت محکوم میکنند و اغتشاش مینامند و به قوای نظامی هم شیوههای دهه شصت را یادآور میشوند.
کرکسها نشان دادند که از هر تمامیتخواهی تمامیتخواهترند. مالهکشان مقیم خارج آنها این روزها حتی چشم دیدن اعتراض دختران را هم ندارند و تمام دلخوشی آنها این است که دوشنبه بود و چهارشنبه نبود و با روسری رنگی بود و سفید نبود. چهل انتخابات دیگر با "تَکرار" مکررات بد و بدتر هم قادر نبود که ماهیت کرکسهای به اصطلاح اصلاحطلب را چنین به عامه مردم نشان دهد". (پايان يادداشت آقاي بابايي)
سئويملي محمد قارداش،
من از روز اول تا به آخر با تظاهركنندگان پارك گزي در همدلي بودم و تاجايي كه مطلب به درد بخور در حمايت از اين جنبش يافتم، منتشر كردم. تصوير جوانان شهري معترض به نابودي فضاي سبز و منابع طبيعي كه قرارگاه مركزي خود در پارك گزي را با كتابخانه و پيانو آراسته بودند، چنان جذاب و رومانتيك بود كه همچو مني هرگز نتواند، صد در صد با آن همدل نباشد.
امروز نزديك به 5 سال از آن تاريخ گذشته است و در اين مدت به دانسته هاي من در آن مورد افزوده شده است. عكس ضميمه از دختر و پسر معترض در زير فشار ماشينهاي آبپاش پليس، بايستي رمانتيك ترين عكس از يك اعتراض خياباني باشد.
استنباط من از موضوع، عبارت از اعتراض سبز طرفداران اكولوژي به بي توجهي دولت به امر حفاظت از منابع طبيعي و جنگلها و پاركها در مسير يك توسعه هيستريك به بهاي نابودي طبيعت بود.
1. اولا مسئله ساختن مسجد (!) بجاي پارك نبود. مسئله، طرح ساختن يك مجموعه تجاري بود. لينك گزارش ژيار گل (خبرنگار بيطرف عاشق تركيه!) از صفحه بي بي سي فارسي. ژيار گل در گزارش خود نوشته است:
"این اعتراض ها در ساخت یک مرکز تجاری در پارکی در این میدان آغاز شد اما به سرعت به حرکتی بزرگ تر علیه دولت اسلامگرای آقای اردوغان تبدیل شده است."
لينك گزارش ژيار گل در سايت سرويس فارسي بي بي سي
2. در طي سالهاي حاكميت حزب عدالت و توسعه، با وجود سه تا پنج برابر شدن چيزهايي مثل دانشگاه، فرودگاه، بندر، هتل، خوابگاه دانشجويي، اوتوبان، استاديوم و ..... نسبت تعداد مساجد به ازاي اهالي كمتر شده است. اگر در سال 2006 به ازاي هر 892 نفر يك مسجد وجود داشت، در سال 2016 اين تعداد به 913 نفر كاهش يافته است. گرافيك مربوطه از سايت وزارت ديانت تركيه در زير، ارائه ميشود.
3. در فاصله 15 سال دوران حاكميت حزب عدالت و توسعه، سطح جنگلها به ميزان يك و نيم مليون هكتار و ميزان حجم درختان جنگلي، به اندازه 30 درصد افزايش يافته است. گرافيك مربوطه هم در زير ارائه خواهد شد.
4. بنا به شهادت بولنت آرينچ، رئيس وقت پارلمان تركيه، ملاقاتهاي متعددي با نمايندگان معترضين پارك گزي انجام شد. تقاضاي معترضين، چيزي كمتر از توقف همه پروژه هاي بزرگ كشور از فرودگاه سوم استانبول تا اوتوبانهاي مهمي مثل اتوبان بورسا-استانبول-آنكارا و دهها پروژه بزرگ ديگر نبود. شعار تظاهركنندگان به روشني تغيير نتيجه حاصل از انتخابات و صندوق رأي بر اساس اراده هزاران معترض در خيابانها بود. با اين منطق، اراده هزاران نفر معترض (بي تشكيلات و بي پلاتفورم و بي هيچ ساختار دموكراتيكي) بايستي اراده اعمال شده يك جامعه 80 مليوني متشكل در احزاب سياسي و بيان شده از طريق انتخابات ادواري و رفراندومهاي قانوني و رقابتي را باطل ميكرد! ژيار گل در گزارش فوق مي نويسد:
"معترضان می گویند که رجب طیب اردوغان، نخستوزیر ترکیه، باید استعفا دهد." يعني صحبت از دفاع از پارك و طبيعت نيست و موضوع بر سر لحاف ملاست. انتخاب محل تظاهرات و سعي در كشانيدن اين اعتراضات از پاركها به سمت بناهاي دولتي، به تنهايي گوياست.
ژيار گل در همان گزارش مي نويسد: "در آنکارا پس از آن که معترضان به سمت دفتر نخستوزیر حرکت کردند پلیس با ماشین آبپاش و گاز اشکآور آنها را متوقف کرد." در اين جمله نقطه گذار از تحمل به مقابله، از سوي پليس هم، مستفاد است: "... پس از آن که معترضان به سمت دفتر نخستوزیر حرکت کردند..."
5. در اينكه حوادث پارك گزي از نقاط انفصال جدي ميان اوپوزيسيون ليبرال، كماليست و چپ تركيه و همراه آنها دولتها و افكار عمومي جوامع غربي بود، با شما هم نظرم. در مورد علت اين انفصال، ميتوان قرائت ديگري هم داشت: در اين حوادث معلوم شد كه اقتدار سياسي وقت، به راحتي حكومتهاي حزب دموكرات و حزب رفاه، با اشاره ارتش و سفارتخانه هاي غربي، رفتني نيست. حزب دموكرات، برنده سه انتخابات متوالي پارلماني در سالهاي 1950، 1954 و 1957 بود و از طريق مداخله ارتش در 29 سپتامبر 1960 از حاكميت عزل و غيرقانوني اعلام شد. عدنان مندرس، رهبر اين حزب و نخست وزير قانوني برنده سه انتخابات متوالي، در 17 سپتامبر 1961 اعدام شد. نتيجه سياسي و برنده سياسي اين كودتاي نظامي همانا، حزب جمهوريخواه خلق CHP امروزي بود كه در انتخابات تاريخ 15 اكتبر 1961 با اخذ 37،6 (سي و هفت و شش دهم) درصد، بعنوان حزب اول، برنده انتخابات شد.
معني كودتاي 29 سپتامبر 1960 و نتايج حاصل از انتخابات سال بعد در 15 اكتبر، چيزي نيست، جز نياز حزب جمهوريخواه خلق تركيه CHP به عاملي براي تغيير اراده آزاد مردم بود. اين حزب كه ميزان حمايت رأي دهندگان تركيه از آن، حول 25 درصد، است، قبل از اولين انتخابات آزاد چند حزبي سال 1950 به مدت 27 سال در يك سيستم تك حزبي، در اقتدار دولت بود. حزب CHP با از بين رفتن اين انحصار، سه دوره متوالي انتخابات رقابتي را به حزب دموكرات مي بازد و سپس بعداز ايك كودتاي نظامي و اعدام رهبران حزب برنده انتخابات، تنها با فاصكله دو درصد نسبت به حزب دوم (حزب عدالت كه همان ادامه دهنده راه حزب دموكرات با نام جديد بود) ميشود. ناتواني حزب CHP در جلب آراي مردم و نياز دائمي و مبرم آن به مداخله عوامل كمكي غيردموكراتيك مثل كودتاي نظامي و تظاهرات خياباني و غوغاسالاري پوپوليستي به شكل دادن وعده همه چيز به همه و مقايسه تركيه امروز با آلمان و سوئد، بجاي مقايسه آن با تركيه تحت رهبري خود در گذشته، هنوز هم پابرجاست.
نياز CHP به دخالت عوامل جانبي، براي رسيدن به حاكميت بار ديگر در آغاز دهه 1970 روشن ميشود. اين حزب كه براساس سناريوي مشروحه در فوق، با كمك كودتا، حزب دموكرات را بزور شكست داده بود، تنها موفق به حفظ يك دوره قدرت آنهم در يك دولت ائتلافي با شركت احزاب ديگر ميشود. دو انتخابات متوالي سالهاي 1965 و 1969، دو شكست ديگر انتخاباتي نصيب اين حزب ميشود. آراي CHP در اين سالها به ترتيب قريب به 29 و 27 درصد ميشود. اينبار هم كمك عوامل غيبي و عيني موسوم به "درين دؤولت" (دولت عمقي) يا همان محافل نظامي كماليست مؤتلف با سفارتخانه هاي غربي، براي رسانيدن CHP به جايگاه "برنده انتخابات" لازم ميشود. كودتاي نظاميان در 17 مارس 1971 نيز تنها براي به قدرت رسانيدن CHP در دو دوره كفايت ميكند. (در دو انتخابات 4 اكتبر 1973 و 5 ژوئيه 1977 با 33 و 41 درصد رأي) انتخابات سال 1977، آخرين انتخاباتي است كه CHP در آن برنده شده است. اين حزب تنها در برابر حزب عدالت و توسعه يعني از انتخابات سوم نوامبر 2002 دوازده بار متوالي در انتخابات و رفراندومهاي برگزار شده، شكست خورده است.
نتيجه اين شجره طولاني از بدو تأسيس اين حزب در 9 سپتامبر 1923 تا به امروز طي 95 سال، شرط لازم براي پيروزي اين حزب در انتخابات، يا انحصار حزبي و داشتن اميتاز تنها حزب مجاز (از 1923 تا 1950) بوده است يا دست ياري نظاميان (در دو مورد 27 مارس 1960 و 17 مارس 1971) اين دو مورد كودتا، به سه پيروزي انتخاباتي CHP منجر شده است كه بيشترين آراي آن 41 درصد در سال 1977 بوده است.
بدينسان در تمثال حزب CHP بعنوان نماينده كماليستها و كساني كه خود را با اتيكت "لائيك" معرفي ميكنند، با حزبي ربرو هستيم كه نه سابقه پيروزي در يك انتخابات رقابتي بدون انحصار و بدون حمايت نظاميان را دارد و نه اميدي به چنين پيروزي در آينده قابل تصور. حزب عدالت و توسعه در حالي يك اقتدار مداوم شانزده ساله را تجربه ميكند كه عمر متوسط حكومتهاي تركيه در حدود يك ونيم سال است. كمال قليچدار اوغلو در حالي، اقتدار 16 ساله حزب عدالت و توسعه را حكومت فردي مينامد كه خودش بعداز دوازده باخت سياسي پي در پي در همه انتخابات و رفراندومهاي برگزار شده، قصد، كناره گيري از پست رياست حزب خودش را ندارد.
نتيجه منطقي اين نا اميدي از پيروزي در يك انتخابات رقابتي آزاد، دل بستن به عواملي بجز صندوق رأي است. در نتيجه، هرگونه اعتراضات خياباني حتي با شعار استعفاي حكومت منتخب در انتخابات رقابتي و حتي دعوت از ارتش به انجام كودتا، دور از آرزوها و تخيلات اين حزب براي رسيدن به قدرت نيست.
تظاهرات 25 اكتبر 2003 مقارن با يكسالگي پيروزي حزب عدالت و توسعه بود. در اين تظاهرات از ارتش خواسته ميشد تا با انجام كودتاي نظامي همان كاري را بكند در گذشته كرده بود. كمك به يك اقليت 25 درصدي براي بازگشت به اقتدار سياسي. اين تظاهرات از سوي CHP نبود اما ترديدي نيست كه اين خواست، آرزوي قلبي بسياري در تركيه بود و هست. يك اقليت 25درصدي در تركيه، اقتدار سياسي را موهبتي ابدي و الهي تفويض شده از سوي آتاتورك به خود ميداند و تنها چيزي كه در اين معادله برايش ارزشي ندارد، خواست شهروندان است. نفرت از حزب عدالت و توسعه و شخص رجب طيب اردوعان، ريشه در اين استيصال دارد: ناتواني از كسب آراي مردم و عيرممكن شدن كودتاي نظامي در شرايط حمايت اكثريتي از مردم از يك حكومت منتخب خود.
6. محبت ايران در دل همه اقشار جامعه تركيه وقعيت انكار ناپذير است و مختص حزب عدالت و توسعه نيست. حزب اصلي اوپوزيسيون حزب بظاهر سوسيال دموكرت ج ه پ، آشكارا طرفدار برسميت شناخته شدن دولت حافظ اسد بوده و هست. اين حزب، در اوج انجام قتل عامهاي مردم سوريه رژيم اسد، هيئتي به دمشق فرستاده بود. يكي از روزنامه نگاران طرفدار اين حزب، بنام Eren Erdem بيان كرده است كه اگر جنگي در ميان ايران وتركيه در بگيرد، در جبهه ايران با تركيه خواهد جنگيد!!
حزب كمونيست "وطن" به رهبري دغو پرينچك از شيفتگان رژيم ولايي در ايران است و سازمان جوانان اين حزب كمونيست با بنياد شهيد و بسيج و جهاد سازندگي در ارتباطات دوستانه است. عكسهايي از اين ارتباطات، در زير ارائه خواهد شد. دفاع بي قيد و شرط و يكجانبه همه نيروهاي سياسي تركيه از ثبات و اقتدار سياسي فعلي در ايران، امري محكوم است به هيچوجه قابل توجيه نيست.
7. در مورد روشدن دست جناح اصلاح طلب دولتي در ايران در جريان اعترضات ديماه امسال، نظر شما صائب است.