تحلیل اخیر بخش بین المللی سایت "انتخاب" در مورد ترکیه، برای من بسیار جالب بود. این تحلیل از سویی نقش احتمالی چین را با پیروزی اخیر آذربایجان و ترکیه در جنوب قفقاز برجسته میکند که صرفنظر از میزان صحت و سقم آن، حاوی نکات بدیعی است. از سوی دیگر، بیاد کاروانی بیپایان از تحلیلهای دلواپسان سکولاریسم، اقتصاد و سیاست خارجی ترکیه افتادم که هنوز پایانی برآنها متصور نیست. (لینک این تحلیل در سایت تریبون)
ترکیه در سال 1923 با فروپاشی امپراطوری عثمانی در دپرسیونی عمقی فرورفت. نقطه آغاز هر فرودی، از بالاترین نقطه اوج است و از اینرو، "ماده تاریخ" شروع فروپاشی امپراطوری، همان 1683 در اوج گستردگی (5 ملیون کیلومترمربعی!) آن است.
این دپرسیون 46 سال بعد، از سوی دکتر نجم الدین اربکان، با انتشار متن تاریخی "میللی گؤروش" (1969) زیر سوآل رفت. اقدامات بعدی دکتر اربکان و یک سری از تحولات زنجیرهای بعداز آن، ما را به انتخابات 3 نوامبر 2002 میرساند که طی آن، "حزب عدالت و توسعه" با کسب 34 درصد آرا، به حاکمیت سیاسی ترکیه دست یافت. حاکمیتی که تا به امروز مستدام بوده است. طی این 19 سال، بعداز آنکه انتظار "مستعجل" بودن این اقتدار، در داخل و خارج ترکیه به یأس تبدیل شد، دوری از "تأیید" تحولات جدید ترکیه در داخل ترکیه و بیشتر از آن در خارج از ترکیه شروع شد. در آن سالها فتحالله گولن هنوز وارد جهاد بر علیه حزب عدالت و توسعه نشده بود و نگاهی آمیخته به خوف و رجاء به این حزب داشت. فلذا، نخبگان باهوش و انگلیسینویس امپراطوری مرئیـنامرئی جنبش "هیزمت" در چهارگوشه جهان، اگر در جهت تأیید تحولات ترکیه فعال نبودند، به هیچوچه مثل امروز در جهت سیاهنمایی ترکیه هم، در جهاد نبودند.
با جدایی قطعی راه امام پنسیلوانیا (فتحالله گولن) و حوادث پارک گزی، دیگر آخرین کورسوهای حمایت از ترکیه جدید در دنیای خارج از نیمه محافظهکار این کشور و بقیه جهان، خاموش شد. نکته مهم این است که قطار راه افتاده از 1969 (سال نشر مانیفست "میللی گؤروش از سوی نجم الیدن اربکان) با عبور از ایستگاه انتخابات 2002، علیرغم دو تلاش ناموفق برای مداخله نظامی (2007 و 2016) تاکنون هم به حرکت خود ادامه داده است. در کشوری که متوسط عمر حکومتها کمی بیش از یکسال بوده است و حکومتهای مستعجل یک ماهه را هم در تاریخ خود دارد، حزب عدالت و توسعه 18 سالگی خود در اقتدار سیاسی را سه ماه پیش جشن گرفته است.
در همه این ادوار، با یک ادبیات تکراری آخرالزمانی در مورد آینده سیاه حاکمیت سیاسی این حزب، مواجه بودهایم: پایان عنقریب!
شکی نیست که هرآغازی، پایانی هم دارد. اما پایان کار این حزب حتی همین امروز هم که واقع شود، سابقه حکومت 18 ساله آن رکوردی تاریخی است. حتی در آستانه انتخابات محلی 31 مارس 2019، علیرغم محلی بودن انتخابات، وعده سرنگونی اقتدار حزب عدالت و توسعه و رجب طیب اردوغان، چنان از همه سو تبلیغ میشد که گویی صحبت از بدیهیاتی از نوع غروب یا طلوع آفتاب در میان است! نتیجه این رفتار نامعقول در سیاست و تحلیل سیاسی، تکرار وعده "نصر من الله وفتح قریب" و خودداری از بررسی علل متحقق نشدن این امید و مهمتراز همه، بیمیلی دور از درایت برای شناختن جامعه ترکیه و علل تدوام این حکومت سیاسی در یک سیستم انتخاباتی برخوردار از یک سنت طولانی از مستعجل بودن قدرتهای ناشی از انتخابات است.
نتیجه این امیدهای متحقق نشده دهسال اخیر، یأس مخالفین خارجی و قطبیزه شدن بیشتر در سیاست داخلی است. در خارج از ترکیه، نگاه هاج و واج به سیر تحولات ترکیه و ظهور انواعی از ادعاهای دروغ از سوی شبکه جهانی فتح الله گولن و مخالفین دورهای یا سنتی و دائمی ترکیه در منطقه و جهان است. در همه این تبلیغات، همه چیز در ترکیه در حال پایان است، همه چیز مثبت در زمانی ماضی در "گذشته"، اتفاق افتاده است و در "امروز"، همه چیز غرق یک "بحران" و در انتظار یک پایان تلخ لحظهشماری میکند. بعید نیست که بتوان نام تحلیلگر سیاسی واحدی را در 2010 و 2011 و همه تاریخهای مابعد یافت که در همه آنها، "پایان کار اردوغان" با قاطعیتی تقدیرگرایانه مثل پیشبینیهای کتاب مقدس و فالبینان، پیشبینی شده است. اما از آنجایی که هیچ مرجع فراگیر برای نظارت بر اینکارها نیست (نباید هم باشد) طلب مسئولیت از این آدمها هم، ممکن نیست. یعنی نمیتوان از فردی که طی دهسال، بیست بار پیش بینی شکست عنقریب رجب طیب اردوغان و حزب تحت رهبری وی را انجام داده است، پرسید که چه دلیلی دارد که اعتبار پیش بینی جدید وی، بیشتر از موارد قبلی باشد. اینکار تنها از عهده رسانههای بزرگ و مقتدر برمیآید که چنین رسانه بزرگی در جهان با هدف کنترل فکت در مورد ترکیه، گویا وجود ندارد. تجربه خود من در مواجهه با ترجمههای نفیسی که دوستی ایرانی از منابع انگلیسی زبان انجام میدهد، جالب است. این دوست مقالاتی در باره ترکیه با مضمون مشروح در فوق (نصر من الله و فتح قریب!) از منابع مهم انگلیسی زبان ترجمه و فضای مجازی منتشر میکند که بسیاری مثل من، خواننده دائمی آنها هستند. من تاکنون به چند مورد بسیار برجسته از وجود نادرستی در این مقالات (که بهیچوجه مربوط به دوست مترجم نیست) اشاره کردهام. بنا به دلایل روشن هم تنها به قابل اثباتترین نکات دست گذاشتهام. (مثل سهم "دیانت باشکانلیغی" از بودجه دولتی یا تعداد پلهای استانبول روی بوسفور و از این دست مسائل کنکرت قابل کنترل) در مواردی هم نویسندگان مقاله از ترکیهای های نخبه مقیم غرب بودهاند. پاسخ این دوست فاضل مترجم همیشه تشکری مهربانانه بدون ورود به بحث بوده است.
جنبش دلواپسان!
به استثنای مخالفینی که به دلایل "نژادی" (از دید خود آنها) به دشمنی با موجودیت ترکیه و حتی انسان ترک میپردازند، اکثریت مطلق ادبیات مخالف با ترکیه از موضع "خیرخواهی" و دلواپسی است. به این معنی که کسی نمیگوید، "چه خوب که اقتصاد ترکیه رو به افول است!" بلکه این ادعاها (که قطعا میتوانند حاوی موارد درست هم باشند) در ژانر "نگرانی" از وقوع این حادثه است. بعنوان مثال بیتوجه به مسیر طی شده از موضوع مهم ارزش پول ملی تاریخ معاصر ترکیه و سابقه امر، کاهش ارزش پولی ملی در ترکیه جدید، همیشه با مقایسه با معتبرترین ارزهای دنیا انجام میشود. در 16 سال سپری شده از اصلاحات مالی و پولی حزب عدالت و توسعه در سال 2005 باینسو، ارزش برابری لیر ترکیه در قبال دلار آمریکا به یک ششم رسیده است. این سیر نزولی ارزش پولی ملی ترکیه دلایلی دارد که مهترین آنها کسری تاریخی موازنه تجارت خارجی ترکیه بخاطر فقر ترکیه از نظر انرژی و مواد اولیه طبیعی دیگر است و صرفنظر از دلایل آن، مطلقا چیز خوبی نیست. اما مثل هر مورد دیگری، دلواپسان ارزش پول ملی ترکیه هم، نتایج بد حزب عدالت و توسعه در این 16 سال را با 16 سال قبل از دوران اقتدار این حزب، مقایسه نمیکنند. در همین دوره مورد اشاره، پول ملی سوئد در قبال دلار آمریکا تنها 20 درصد ارزش خود را از دست داده است. روش دوم این کار میتواند بجای سوئد، قیاس با دیگر کشورهای قابل مقایسه (از نظر منابع طبیعی و درجه رشد اقتصادی) باشد. اما از آنجایی که نه سوئد و نه آن کشورهای "قابل مقایسه" هیچکدام دقیقا معادل ترکیه نیستند، مقایسه سوم و عادلانهتر، مقایسه 16 سال فوق از ترکیه جدید با 16 سال از ترکیه قدیم باشد. در اینصورت خواهیم دید که کاهش پول ملی ترکیه در دوره شانزده ساله قبلی (1985 تا 2001)، نه 6 بار بلکه 2361 بار (دوهزارو سیصدو شصت و یک بار! از 574 لیر در سال 1985 به یک ملیون و دویست و 5نجها و پنج لیر!) بوده است. مسلما هر سه نوع مقایسه میتواند و باید انجام شود اما اکتفا کردن به مقایسه با دلار آمریکا و خودداری از اشاره به سابقه امر از تاریخ ترکیه را چگونه باید فهمید؟
بدینسان با انواعی از دلواپسیها در مورد ترکیه از دلواپسی در باره افت ارزش پول ملی گرفته تا دلواپسی در مورد سکولاریسم و سطح رابطه ترکیه با کشورهای غربی، سر وکار داریم که وجه اشتراک همه آنها، پیش بینیهای آخرالزمانی، خیرخواهانه بودن و مقایسه ترکیه با موفقترین کشورهای غربی و غفلت عامدانه از مقایسه با ترکیه قبل از 2002 است. واقعیت آن است که ترکیه در جریان یک رنسانس ملی طی 33 سال (از 1969 تا 2002) از بار گران هشت دهه دپرسیون رهایی یافت. تحولات مثبت ناشی از این رهایی، در داخل ترکیه موافق میل ذهنیتی که خود را تنها قشر صاحب امتیاز برای اداره کشور میدانست، نمیتوانست باشد. در منطقه و جهان غرب نیز، تصویر جا افتاده از این کشور، سیمای یک کشور قابل مدیریت از سوی غرب بود. موفقیت دوران پست دپرسیون ترکیه در میدان رقابتی سیاست داخلی، اثباتگر ناتوانی رهبران قبلی است و در خارج ازین کشور، موجی از تعجب و رفتارهای عصبی رهبران مقتدر غربی را موجب میشود.
استکهلم 6 فوریه 2021
لینک تحلیل بخش بین المللی سایت انتخاب تحت عنوان " ترکیه چگونه در حال تبدیل به یک قدرت در آسیای میانه است؟"
http://www.tribun.one/215-2013-10-01-22-59-03/3004-2021-02-06-15-34-14